
تازه ها
علوم انسانی کارآفرین با چه چالشهایی مواجه است؟
در میان شرایط نسبتا جدید در اقلیم دانشگاه، مواجهه با مفاهیمی که ماهیت اقتصادی آن به طور صریح فضای رشتههای دانشگاهی را به رقابتی معنادار کشانده است، «کارآفرینی» نمود شایان توجهی دارد.
براساس این پژوهش، اگرچه مفهوم کارآفرینی نوباوه است اما جنجالی به غایت معنادار و فروکاستی یکجانبهگرا نسبت به رشتههای دانشگاهی ایجاد کرده است. محققان در پژوهشی با عنوان «الزامات و چالشهای علوم انسانی کارآفرین؛ تحلیلی پدیدارشناسانه از وضعیت علوم انسانی در نظام دانشگاهی ایران» آوردهاند، اگرچه کارآفرینی توانسته گفتمان جدیدی که ناشی از تفوق اقتصاد و فرادستی تجاریسازی و ارتباط با صنعت است را در ماموریت نسل سوم دانشگاه به منصه ظهور برساند و نشان دهد که کارایی و کاربرد دانشگاه فراتر از کاویدن و پژوهیدن است، اما همین خوانش فارغ از انتقادات و محدودیتهایی که در بطن خود دارد، نتوانسته در جغرافیای دانش انسانی نمود شایانی داشته باشد.
این پژوهش توسط فاطمه خوشنویسان دانشجوی دکتری مدیریت آموزش عالی، عباس عباسپور عضو هیأت علمی گروه مدیریت و برنامهریزی آموزشی، نعمت اله فاضلی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و محمدرضا نیستانی استادیار انجام شده که نشان میدهد، سهم رشتههای دانشگاهی در چنین حرکتی برابر نیست؛ نابرابری سهم رشتههای دانشگاهی به فراخور ظرفیتهای ماهیتی و رسالتهایی که برای این رشتهها تعریف شده است، مسئله قابل توجه نظام آموزش عالی را با عنوان کارآفرینی در ساحت علوم انسانی نمایان میکند.
بی تردید تقلیل و محدود کردن مقوله کارآفرینی در برخی از رشتههای مربوط به صنعت و جامعه با دو معضل جدی مواجه است. نخست اینکه تسلط نگاه کاربردی علم که ناشی از تسلط رویکرد تحصلی آن است از یکسو و غلبه رویکرد حل مسئلهای که ناشی از نگرش سیاسی به علم است، از سوی دیگر سهم رویکرد کارکردی به علم را کمتر کرده و از همین رو علومی مانند فلسفه، هنر و بیشترِ علوم انسانی از حیطه کاربردی خارج شدهاند.
همچنین این خوانش، علوم انسانی را ناکارآمد نشان میدهد که امری غیر واقع بینانه است چراکه علوم انسانی به استناد شواهدی که خواهد آمد علومی کارکردی و تأثیرگذار در جامعه هستند، اما کمتر مورد اقبال قرار گرفتهاند که این خود سؤال برانگیز است. کارآفرینی علوم انسانی میتواند از یک منظر زیادهخواهی اقتصاد سرمایهداری و تجاوز به حریم رشتههای علوم انسانی باشد و از منظری دیگر نوعی خوانش نامتناسب از هستی این رشتهها در نظر گرفته شده و با رویکردی نیک بینانه کارآفرینی در علوم انسانی تلاشی برای ربط هدفمند این علوم با پیکره جامعه باشد.
اگرچه کارآفرینی در سایر علوم نیز محل تأمل جدی است و شواهد نشان میدهد، دانشگاه کارآفرینانه عمل نکرده اما با هر رویکردی به این مفهوم نسل سومی نگریسته شود، کارآفرینی یک مسئله جدی پیش روی نظام آموزش عالی در حوزه علوم انسانی است. یکی از الزامات علوم انسانی کارآفرین توجه به شیوههای «دانشآفرینی» است. دانشآفرینی در این معنا همان بعد شناختی است که در همه علوم مورد توجه قرار میگیرد.
خلق بخشی از دانش در علوم انسانی در قلمرو باورها و ایدئولوژی غالب جامعه شکل میگیرد
کارآفرینی در علوم انسانی به معنای تولید دانش است؛ به دلیل آنکه بخش قابل توجهی از علوم انسانی در اقتضاء اجتماعی معنا مییابد، ضرورتا توجه به بعد شناختی نیازمند «خلق دانش» است. خلق بخشی از دانش در علوم انسانی در قلمرو باورها و ایدئولوژی غالب جامعه شکل میگیرد. یافتههای این پژوهش در دو بخش الزامات و چالشها، کارآفرین در علوم انسانی را منوط به توجه در چند موضوع کلیدی شامل دانش، مهارت و ارزشآفرینی، باز تعریف هویتی رشته و اصلاح تصویر اجتماعی، نهادینهسازی فرهنگ دانشگاهی والا، شناخت پیچیدگیها و فرصتها در علوم انسانی، فرارشتهای شدن علوم انسانی، توسعه دیالوگ و تفکر به مثابه کارآفرینی میداند.
همچنین چالشهای علوم انسانی کارآفرین را در ابعاد مختلف، ساختاری، عاملیتی، محتوایی و زمینهای بازشناسی میکند. توجه به این کاستیها و الزامات میتواند علوم انسانی را در حل مسائل انسانی و اجتماعی کارآفرین کند. براین اساس همانطور که مطرح شد کارآفرینی علوم انسانی بیش از آنکه بر جنبه مادی شکل گیرد بر جنبه ارزش آفرینی، استوار است؛ همچنین مطرح شد نظام آموزش عالی و به ویژه در حوزه علوم انسانی مهارت آموزی پایینی دارد. عمده ضعف در این بخش با مهارتهای آموزش تفکر انتقادی و مهارتهای کارآفرینی نیز همراه است.
این پژوهش بر این ایده پافشاری میکند که علوم انسانی ظرفیت کارآفرینی به معنای عطف توجه به حل مسائل جامعه را بیشتر از علوم دقیقه و زیستی دارد؛ اما برای رسیدن به آن لازم است الزاماتی مانند اصلاح تصویر اجتماعی و باز تعریف هویتی، نهادینهسازی فرهنگ دانشگاهی، مهارت آفرینی، بینالمللی شدن، شناخت پیچیدگیها و فرصتها، توسعه دیالوگ و فرا رشتهای شدن به منظور کارآفرین شدن مورد توجه قرار گیرد.
تصویر اجتماعی فروکاسته از علوم انسانی که ناشی از تفوق گفتمان پول و فرادستی اقتصاد سرمایهداری است، ساحت وجودی علوم انسانی را به چالش اقبال کشانیده است؛ مضاف بر آن بهتر است بازیگران اصلی این علوم به ویژه در نهاد دانشگاه به منظور توسعه گفتمان کارآفرینی در علوم انسانی به مبانی کارکردی و قابلیتهای مهارتی آن توجه بیشتری کنند.
علوم انسانی به منظور دستیابی به موقعیتی کارآفرینانه نیازمند درک فرصتهای موجود در دانشگاه و بهرهمندی از ظرفیتهای دایاسپورای علم است، مضاف بر آن قابلیتهای بینالمللی این علم به مثابه زبان گفتوگو میتواند فرصتی برای توسعه فرهنگ دانشگاهی مبتنی بر علوم خلاقه از طریق دیالوگ باشد. بهزیستی بشری درگرو نیل به تفکر انتقادی و مستلزم رسیدن به قابلیتهای دیالوگ در علوم انسانی است.
این پژوهش در فصلنامه علمی پژوهشی جامعهپژوهی فرهنگی منتشر شده است.
منبع: ایسنا
ارسال نظرات