تازه ها
اگر چه در ظاهر ما شاهد حضور مستقیم زنان در فرایند تولید و فعالیتهای اقتصادی بیشتر از گذشته هستیم اما این حضور به معنای مولد بودن و سهم حقیقی داشتن زنان در تولید و بهرهوری جامعه و نیز کمک به اقتصاد خانواده نیست.
با فراگیر شدن و نفوذ ارزشها و هنجارهای زندگی مدرن و نفوذ منویات فمینیستی در میان زنان، سبک زندگی آنان به کلی متحول شده و زیستن به سبک سنتی جای خود را به شیوه زیست مدرن و منطبق با ادبیات توسعه داد. زنان در عمل توانستند آنچه را در آرمان توسعه یافتگی برای خود در نظر می گرفتند، محقق شده ببینند.
حق مالکیت، امکان اشتغال و دریافت حقوق و حضور در جامعه در کنار مردان، رفع محدودیتهای ایجاد شده توسط مرد خانه تحت عنوان غیرت، خارج شدن از مدیریت مرد در زندگی خانوادگی، امکان تحصیل در شرایط کاملا برابر با مردان، رها شدن از الزامات و اجبارها در روابط زناشویی، رهایی از مشقتهای متعدد و مختلف کارخانه و به خصوص رهایی از بارداری مکرر و بچه داری مداوم و تبدیل شدن فرزندآوری به یک اقدام تحت مدیریت زن در زمان، موقعیت و کمیت تحت اراده کامل زن از نتایج زندگی مدرن است.
با تحقق بسیاری از آرمانها برای زنان، طبیعتا زن در جامعه توسعه یافته میبایست تا حد زیادی به سعادت دست یافته باشد اما با بررسی وضعیت کنونی زنان میتوان به تحلیل دیگری در این زمینه دست یافت. در ادامه به بررسی یکی از شاخصه های زندگی امروز زنان که اشتغال و فعالیت اقتصادی است می پردازیم:
اشتغال زنان و نقض غرض
یکی از پدیدههایی که در گفتمان توسعه برای جامعه زنان به وجود آمده و میتوان آن را مصداقی برای افزایش مشقت زنان و خانوادهها در نظر گرفت، پدیده اشتغال زنان به شکل جدید است. توسعه از ابتدا قرار بود به بهبود وضعیت زندگی و رفاه بشر بیانجامد و شاخص رفاه نیز در این گفتمان، قدرت خرید بالا و مصرف بیشتر بود که کسب لذت از زندگی را به دنبال داشت. این شاخص و اهتمام خانوادهها برای انطباق خود با آن باعث شکل گیری پدیده اشتغال زنان در جامعه شد.
به عبارت دیگر خانواده برای رسیدن به رفاه با شاخص مذکور، نیازمند درآمد زنان و دخیل کردن آنان در چرخه اقتصاد خانواده بود و به همین دلیل زنان را از درون خانه روانه بازار کار و اشتغال کرد. این اتفاق که با هدف افزایش لذت از زندگی برای زنان رقم خورده بود، اگر چه در ظاهر مقداری بر میزان درآمد خانواده افزود اما عملا اتفاقی برخلاف غرض اولیه خود را رقم زد و آن هم افزایش هزینه های مادی و معنوی بر دوش خانواده بود.
هزینه هایی که اشتغال زنان بر دوش خانواده گذاشته است عبارتند از:
هزینه های تربیت فرزند: با خروج زنان از خانه و ورود آنان به بازار کار، خانواده می بایست برای تربیت فرزند خود چارهای تدبیر کند و جای خالی مادر را برای ساعات تنهایی او پر کند. این چاره را دنیای مدرن خود برای خانواده ها تجویز کرده است و آن نیز پدیده ای به نام مهدکودک است. مهدکودکها در جامعه مدرن نقش ضمانت اجرایی برای اشتغال زنان را ایفا می کند. لذا خانواده در جامعه مدرن اگر چه درآمدی جدید حاصل از اشتغال زنان را به درآمد خود افزوده است اما ناگزیر از هزینه کردن بخشی از این درآمد برای پرکردن خلاء مادر در خانه خواهد بود.
هزینه های مدیریت خانه: دومین خلأ به وجود آمده در خانواده مدرن به دلیل اشتغال زنان، بلاتکلیف ماندن امور جاری منزل است که در سبک زندگی پیشامدرن و تقسیم کار سنتی خانواده، این امور با محوریت زنان صورت می گرفت. زن سنتی برخلاف زن امروز فعالیت تولیدی داشته و اتفاقا دخالت مستقیم و فعال در اقتصاد خانواده و پویایی آن داشت؛ حقیقتی که از نگاه تحلیلگران و صاحبنظران جنبش فمینیسم مغفول مانده است.
تصویر زن سنتی در خوانش فمینیستی، مصرفکننده و غیرمولد است. زن سنتی به دلیل نداشتن افق و آرمان، موجودی سربار خانواده و مصرفکننده صرف است که با کودکان و خردسالان خانواده هیچ تفاوتی ندارد اما غافل از اینکه خانواده سنتی به دلیل حضور فعال زن در کانون آن، نوعی از خودکفایی در مصرف و اقتصاد خانواده را برای خود رقم زده بود و این باعث صرفه جویی حجم عظیمی از سرمایه های مادی خانواده می شد اما در شرایط جدید، به دلیل عدم حضور زنان در ساعاتی از روز در خانه و خستگی ناشی از اشتغال بیرون از خانه در مابقی ساعات، طبیعتا انجام این امور توسط زن خانه امکان پذیر نبوده و خانواده ناگزیر است که این امور را به شرکت های خدماتی و رستورانها واگذار کند که خود صرف هزینه قابل توجهی را می طلبد.
البته باید توجه کرد که باز هم بسیاری از این امور توسط زنان انجام می شود اما این بار برای دیگران و به عنوان شغل. یعنی بسیاری از زنانی که حاضر به انجام این امور برای منزل خود نیستند، تحت عنوان اشتغال بیرون از خانه، همین کارها را برای شرکت ها یا خانه های دیگران انجام می دهند!
هزینه های معنوی: اشتغال زنان و به تبع آن عدم حضور آنان در خانه علاوه بر اضافه کردن هزینه های مادی بر دوش خانواده، هزینه های معنوی را نیز برای خانواده به همراه دارد. وقتی زن دوشادوش مرد در جامعه کار کرده در حالی که توانایی او به اندازه یک مرد نیست، نتیجهای که باید منتظر آن بود، استهلاک روحی و جسمی زن و از بین رفتن طراوت و شادابی او به عنوان قوام بخش زندگی خانوادگی است. زنی که دغدغه اصلی او انسجام بخشیدن به خانه و خانواده است و مهمتر از این مقوله برای خود رسالت دیگری قائل نیست، در مقایسه با زنی که اهتمام خود را برای رسیدن به رفاه مادی مصروف کار بیرون از خانه کرده است، تفاوت های بسیاری در بازدهی و طراوت بخشیدن به زندگی خانوادگی دارند.
امروزه اگر چه در ظاهر ما شاهد حضور مستقیم زنان در فرایند تولید و فعالیت های اقتصادی بیشتر از گذشته هستیم اما این حضور به معنای مولد بودن و سهم حقیقی داشتن زنان در تولید و بهره وری جامعه و نیز کمک به اقتصاد خانواده نیست بلکه تنها واکنشی احساسی از سوی زنان نسبت به تحولات ارزشی جامعه مدرن محسوب می شود. این در حالی است که زنان در گذشته جایگاه موثرتر و فعال تری در فرایند پویایی اقتصادی خانواده و جامعه داشتند که تنها به دلیل عدم حضور نمایان اجتماعی آنها، ارزش کارشان نیز نادیده گرفته می شد.
کارآفرینان آینده
مطالب بیشترآگهی استخدام
مطالب بیشتر
ارسال نظرات