
تازه ها

ایسنا/خراسان رضوی سالها پیش، موضوع انشاء کلیشهای در مدارس ایران مرسوم شده بود که «علم بهتر است یا ثروت؟» موضوعی که سالها در آن جدل شد و دستمایه نوشتار جدی و طنز بود تا گذشت زمان برای هر فرد ثابت کند که کدام بهتر است. جدا از ارزشگذاری بین علم و ثروت؛ این تفکیک باعث شد جوانهای دهه ۶۰ و ۷۰، در دو مسیر قدم بگذارند که البته پشت پا به کسب تحصیل و علم، لزوماً مسیر ثروت را برای همه نگشود، همچنان که کسب علم و دانش نیز منافاتی با عاقبتاندیشی و کسب ثروت نداشت.
اما آنچه امروزه ذهن بسیاری از والدین و نوجوانان و جوانان را به خود مشغول کرده است؛ مقصد این قافله تحصیل است به نحوی که با ازدیاد فارغالتحصیلان مدرک به دست جویای کار، روزبهروز بر این درد مزمن اجتماعی افزوده میشود. دهههاست که در باور عموم مردم ایران، مشاغل دولتی یک ارزش ویژه پیدا کرده است که با اصطلاح مرسوم «آب باریکهای» هست؛ خود و فرزندان را قانع کردهاند تا حداکثر تلاش خود را برای رسیدن به آن بکنند و از آنسو چون داشتن مدرک تحصیلی از اولین و اصلیترین شرایط آن است؛ از زمانی به بعد فلسفه دانشگاهها تغییر و به بنگاههای بختآزمایی تبدیل شدند که در قبال دریافت هزینه تحصیل، مدارکی صادر و در اختیار افراد بگذارند که شانس خود را برای استخدام، بیازمایند.
این روند در طی ۳۰ سال گذشته با شیبی تندتر از نرخ زاد و ولد در ایران، طی مسیر کرد به نحویکه اکنون میلیونها جوان آرمانخواه مدرک به دست جویای کار در آن وجود دارند که یا همچنان در شمول هزینه پدر و مادر هستند و یا به مشاغل غیرمرتبط و نامطلوب از دید خود مشغول هستند که اولین نتیجه آن، افزایش سن ازدواج و بعد از آن عدم تمایل به زادوولد و بروز سایر معضلاتی هست که دامنگیر جامعه شده است.
حسین افشاری، مشاور تحصیلی در گفتوگو با ایسنا، تعلیم و تربیت و اشتغال را به عنوان دو نگرانی اصلی در هر جامعه معرفی کرد و اظهار کرد: آموزش از بدو تولد هر فرد به مجموعهای از نگرانیهای والدین افزوده میشود و با گذشت زمان، این موضوع به یک چالش فردی تبدیل میشود.
وی ادامه داد: این چالش به ویژه زمانی برجستهتر میشود که فرد وارد دوره جوانی و تحصیلات عالی میشود؛ زیرا انتخاب رشته تحصیلی که به اشتغال با درآمد مناسب منجر شود، نوع جدیدی از نگرانیهای آموزشی را به وجود میآورد.
این مشاور تحصیلی گفت: افراد معمولاً با انجام تحقیقات و مطالعههای فراوان، مشورت با دوستان و خانواده و حتی مراجعه به مشاوران تحصیلی، رشته تحصیلی خود را انتخاب میکنند؛ با این حال، بسیاری از آنها پس از صرف سالها زمان و هزینههای زیاد و پس از اتمام دورههای کارشناسی، کارشناسی ارشد یا حتی دکترا، هنگام ورود به بازار کار با ناامیدی و سرخوردگی مواجه میشوند.
وی بیان کرد: این احساس سرخوردگی به دلیل این است که مدرک تحصیلی به خودی خود نشان دهنده مهارت یا دانش فرد نیست؛ نتیجه این موضوع، بیکاری بسیاری از فارغالتحصیلان است که یا نمیدانند در چه حوزهای باید فعالیت کنند یا شرایط لازم برای استخدام در سازمانها و شرکتها را ندارند؛ در واقع بخشی از این مشکل به تصمیمات کلان، قوانین خاص و سهمیههای مختلف مربوط میشود، اما بخش دیگری از آن به نحوه برخورد افراد با واقعیتهای جامعه برمیگردد.
آنچه گفته شد تنها یک جنبه از معضلات مدرکگرایی و بیکاری را نشان میدهد؛ جنبه دیگر این موضوع به جوانانی مربوط میشود که با وجود عدم اشتغال پس از تحصیل، هیچ «مهارتی» برای ارائه در سایر بخشها و بازار کار ندارند؛ به عبارت دیگر، آنها سواد کاری لازم برای ورود به مشاغل دیگر را کسب نکردهاند و این وضعیت زمانی وخیمتر میشود که غرور ناشی از سالها تحصیل و دریافت مدارک تحصیلی با انتظارات غیرواقعی از جامعه ترکیب شود.
این ظلم همهجانبه از سوی دولت، خانواده، فرد و جامعه است که چنین تباهی و سرخوردگی را پدید آورده است و هر روز بر تعداد جوانان مبتلابه آن، افزوده میشود. شاید اکنون نتوان به درمان این معضل اجتماعی پرداخت، ولی برای نسل بعد از این گروه باید چاره کرد و «مهارت» آموزی را از همان دوران مدرسه آغاز کرد تا نوجوانان امروز و جوانان فردا واکسینه شوند و این البته به معنای کنار گذاشتن مسیر تحصیل نیست.
این مشاور تحصیلی ادامه داد: در حقیقت، برخلاف باور عمومی، این دو عامل باید در کنار هم قرار گیرند و نباید با تمرکز بر یکی، از دیگری غفلت کرد؛ شرایط اجتماعی و اقتصادی چند دهه اخیر در ایران موجب ایجاد تضادهای جدی میان آموختههای نسل گذشته و واقعیات کنونی جامعه شده است و به همین دلیل، نسل جدید گاهی پدران خود را به دلیل انتخابهای نادرست در مسیر زندگی سرزنش میکنند؛ اما نمیتوان جامعه امروز ایران را با دهههای گذشته مقایسه کرد و آنها را یکسان دانست.
وی گفت: با ظهور تکنولوژیهای نوین که از کامپیوتر آغاز شد و به هوش مصنوعی منتهی شده است، تصورات انسانها و خواستهها و دیدگاههای آنها در زندگی نیز تغییر کرده است و سرعت معمول زندگی در دهههای گذشته، شتاب گرفته است و جوانان امروز، دیگر باورها و شخصیت و نگرشهای پدران و مادران خویش در گذشته را ندارند و مسیر آنها را نمیپسندند و به تبع این تغییرات گسترده، انتظار نیست که دیدگاه نسل جدید در مورد آینده شغلی نیز همانند پیشینیان خود باشد، بنابراین زمینه و زمانه شرایط مساعدی را فراهم آورده است که نسل جدید با دیدن وضعیت نسل میانی خود و والدین، انتخابی دیگر داشته باشند.
افشاری با اشاره به اینکه امروزه مشاغل دولتی و دستمزدهای آن در مقابل وضعیت اقتصادی و تورم افسارگسیخته از یکسو و اسارت انسانها در چارچوبهای خشک اداری از دیگر سو، جذابیت گذشته را ندارد و توصیه مشاوران بر یادگیری «مهارت»های مرسوم برای زندگی بهتر در آینده است، افزود: خدمات فنی و دستی که از گذشته تاکنون و همچنان در آینده ارزش و منزلت خود را دارد، در کنار تسلط بر نوآوریهای تکنولوژی که حاصل «مهارت»های نوین است و موردعلاقه نسل جدید و مورد نیاز بازار کار در آینده است، میتواند سرلوحه آموزش مهارتی نوجوانان و جوانان باشد که همزمان با تحصیلات مدرسه و دانشگاه، در آنها نیز به تجربهاندوزی بپردازند تا در بزنگاه انتخاب شغل آینده، سرمایهای دوچندان داشته باشند و قدرت انتخاب بیشتر و بهتری در اختیار آنها باشد.
وی بیا کرد: حسن دیگر این سن و سال برای آزمونوخطا در این است که فرصت برای گذر از هر انتخاب نامطلوب وجود دارد تا به گزینه مطلوب برسند.
خلاصه کلام اینکه والدین و فرزندان باید خود برای آینده اندیشه کنند و منتظر آنچه سیستم دولتی مقدر خواهد کرد، نمانند و در این مسیر، بهترین واکنش والدین، عدم پافشاری بر آموزههای سنتی و تصورات گذشته است که مانعی برای عبور جوانان از این گردنه است.
ارسال نظرات