بنیانگذار اطلاع رسانی نوین اشتغال در ایران
خبر فوری

تازه ها

کد خبر : ۱۶۵۶۱۹
با موضوع دایاسپورای ایرانی و نقش نخبگان فکری و علمی در توسعه پایدار
بهرام صلواتی یکی از کارشناسان شرکت کننده در همایش مهاجرت نخبگان علمی می‌گوید: مهاجرت نخبگان از ایران در سال‌های اخیر، از ۶۰ هزار به ۱۱۰ هزار نفر رسیده یعنی رشد ۸۲ درصدی داشته است. به نظر می‌رسد مساله مهاجرت تحصیلکردگان به خوبی فهم نشده و نیازمند ایجاد وزارت‌خانه مهاجرت هستیم.
پنجشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۴

به گزارش کار از ایرنا، سومین نشست همایش «مهاجرت نخبگان علمی در ایران امروز، چالش‌ها و راهکارها» روز ۵ شنبه ۱۳ دی ماه در پژوهشگاه صنعت نفت با موضوع دایاسپورای ایرانی و نقش نخبگان فکری و علمی در توسعه پایدار برگزار شد.
در این نشست «علی خورسندی، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، بهرام صلواتی، مدیر اسبق رصد خانه مهاجرت ایران و تحلیل‌گر ارشد حوزه مهاجرت، میرعلیرضا مهنا، رئیس پیشین کانون دانش‌آموختگان دانشکده فنی دانشگاه تهران و حمیدرضا نمازی، استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران» به سخنرانی پرداختند. مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی نیز دبیر این نشست بود.
مهاجرت نخبگان به یک فرهنگ تبدیل شده است
«خورسندی»، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، سخنرانی خود را با عنوان «مهاجرت نخبگان علمی و کوچ بی‌بازگشت» آغاز کرد و گفت در یک روایت‌پژوهی که در سال ۲۰۱۵ انجام داده‌ است، گریزاننده‌های مبدا عبارت هستند از احساس بی‌آیندگی، امنیتی شدن زیست دانشگاهی، کم اعتباری دانشگاهی و بی‌حمایتی پژوهشی و رانت‌ها و تبعیض‌های سیستمی و جذابیت‌های مقصد عبارت هستند از فرصت‌های رشد فردی، فراوانی فرصت‌های شغلی، آزادی‌های مدنی و امنیت روانی و حمایت‌های پژهشی و امکانات آموزشی.
وی ادامه داد: به نظر من نخبگان علمی که مهاجرت کرده‌اند، خودی‌های دیگر شده هستند که تمایلی برای بازگشت ندارند. این طردشدگان افرادی هستند که مجموعه‌ای از شرایط نابرخوردار سبب شده وطن خود را ترک کنند. بدون استثنا اسناد بالادستی در ستیز با نخبگان علمی است و شاید «ترک با نفرتی» که محمد فاضلی از آن در نشست دیروز سخن گفت تعبیر درستی برای این وضعیت باشد.
وی افزود: به عقیده من مهاجرت نخبگان ایرانی نه یک پدیده و نه یک وضعیت بلکه به یک فرهنگ تبدیل شده و از این رو، نیاز به یک جامعه‌شناسی جدید به نام جامعه‌شناسی نخبه گریزی داریم، زیرا این مساله به خوبی فهم نشده و تنها در قالب رسانه‌ها به آن پرداخته شده است. به نظر من نوع برخورد و مواجهه فرهنگ، جامعه و حاکمیت با نخبگان علمی باید برملاسازی و شفاف شود و راه‌های مواجهه با کوچ نخبگان باید سیاست پژوهی و سیاست گذاری شود.
خورسندی: مهاجرت نخبگان ایرانی نه یک پدیده و نه یک وضعیت بلکه به یک فرهنگ تبدیل شده و از این رو، نیاز به یک جامعه‌شناسی جدید به نام جامعه‌شناسی نخبه گریزی داریم، زیرا این مساله به خوبی فهم نشده و تنها در قالب رسانه‌ها به آن پرداخته شده است.وی در انتهای سخنرانی خود به راهکارهایی اشاره کرد و گفت اساسا لازم نیست برای مهاجرت نخبگان کاری کنیم و طرح جدیدی بیاندازیم، با این حال کارهایی هست که نباید انجام دهیم. یعنی باید از یکسری سیاست‌های پرمخاطره دست بکشیم و آبراهه‌ها و شاهراه‌های دانشی و پژوهشی را مسدود نکنیم. راهکار دیگر این است که زیست حرفه‌ای دانشجویان نخبه را امنیتی نکنیم و در آخر اینکه دیوار ذهنی دانشگاه را بلندتر نکنیم و اجازه دهیم دانشگاه با حوزه عمومی هم ارتباط داشته باشد.
دیاسپورای پیچیده ایرانی مستلزم یک سیاست چندوجهی است
«بهرام صلواتی»، مدیر اسبق رصد خانه مهاجرت ایران و تحلیل‌گر ارشد حوزه مهاجرت دومین سخنران نشست بود. وی سخنرانی خود با سه سوال اصلی آغاز کرد. ۱- دیاسپورای ایرانی کیست؟ ۲- دیاسپورای ایرانی دارای چه مشخصات و ویژگی‌های کلیدی است؟ ۳- ارتباط ایران با جامعه دیاسپورای خود چگونه است و چگونه می‌تواند (نمی‌تواند) باشد؟
وی ادامه داد: دیاسپورای ایرانی به یک جامعه پراکنده در سطح جهانی که از افرادی که از یک سرزمین مشترک به نام ایران سرچشمه گرفته‌اند، گفته می‌شود. این افراد دارای پراکندگی داوطلبانه و یا اجباری هستند که ناشی از مهاجرت، تبعید، فرصت‌های اقتصادی و درگیری با عوامل زیست محیطی است. دارای یک هویت مشترک هستند یعنی احساس تعلق به یک مبدا، فرهنگ، زبان یا تاریخ مشترک دارند.
همچنین این افراد دارای ارتباط با سرزمین مادری هستند. یعنی پیوندهای عاطفی؛ نمادین و عملی که اغلب از طریق حفظ فرهنگ، حمایت‌گری (حواله‌های مالی) صورت می‌گیرد، دارند.
افرادی که مهاجرت کرده‌اند، دارای ویژگی فراملی گرایی هستند. یعنی توانایی حرکت و مشارکت در فضاهای فرهنگی، اجتماعی و یا اقتصادی متعدد در مرزهای جغرافیایی را دارند. در واقع دیاسپورا، تقاطع محلی‌گرایی و جهانی‌گرایی است و انعکاس دهنده اتصال و سازگاری افراد و جوامع با جهان چند فرهنگی است.
وی گفت: ما دقیقا نمی‌دانیم چند درصد از دانشجویان ما به صورت اختیاری و چند درصد به صورت اجباری مهاجرت کرده‌اند. این در حالی است که اطلاع از این آمار بسیار مهم است. زیرا اگر مهاجرت اختیاری صورت گرفته باشد، ارتباط با آنها آسانتر خواهد بود. از این رو ما نیازمند وزارت خانه مهاجرت در داخل هستیم اما چیزی که پیش آمده این است که رصد خانه قبلی نیز دیگر از فعالیت بازمانده است.
بهرام صلواتی: ما دقیقا نمی‌دانیم چند درصد از دانشجویان ما به صورت اختیاری و چند درصد به صورت اجباری مهاجرت کرده‌اند. زیرا اگر مهاجرت اختیاری صورت گرفته باشد، ارتباط با مهاجران آسانتر و راحت‌تر خواهد بود. از این رو ما نیازمند وزارت خانه مهاجرت در داخل هستیموی افزود: جامعه دیاسپورای ایرانی جامعه تحصیل‌کرده و ماهری هستند که هم دارای بنیه علمی قوقی هستند و هم از تخصص حرفه‌ای بالا برخوردارند. با این حال آمارها نشان می‌دهد روند مهاجرت این نخبگان در سال‌های اخیر روند افزایشی بوده و از ۶۰ هزار نفر به ۱۱۰ هزار نفر رسیده است یعنی ۸۲ درصد مهاجرت زیاد شده است حال یا به اختیار و یا به اجبار. از طرفی اگر زمانی آمریکا و یا اروپای غربی مقصد اولیه دانشجویان بوده، اکنون ترکیه و برخی کشورهای دیگر مقصد تحصیل‌کرده‌های ما شده‌اند و این روند رو به رشد فقط مربوط به تحصیل‌کنندگان نیست بلکه شامل دانشجویان و پناهجویان نیز می‌شود.
وی سخنرانی خود را با این نکات به پایان رساند که ما در ابتدا باید بدانیم انسان‌ها تحت چه شرایطی کشور خود را ترک می‌کنند . چطور خود را در خارج بازیابی می‌کنند و در آخر چطور با وطن اصلی خود دوباره ارتباط برقرار می‌کنند. دیاسپورای ایرانی به شدت متکثر است و لذا سیاست‌هایی که تعریف می‌کنیم بسیار پیچیده است. درواقع ما با یک پدیده چندوجهی رو به رو هستیم.
حساسیت دستگاه‌های نظارتی و امنیتی، بازگشت نخبگان را دشوارتر کرده است
«میرعلیرضا مهنا»، رئیس پیشین کانون دانش‌آموختگان دانشکده فنی دانشگاه تهران سومین سخنران نشست بود. وی گفت هیچگاه نمی‌توانیم جلوی جریان انسانی را بگیریم اما آنچه اتفاق می‌افتد اختلاف پتانسیل در مبدا و مقصد است. وی گفت: به نظر می‌آید یکسری جریان‌ها، روند مهاجرت را بالا و یا پایین می‌آورد و در جایی آن را دچار بحران می‌کند.
وی افزود: در حوزه علمی و فناوری مساله‌ای که وجود دارد بحث حساسیت‌گرایی است که سبب می‌شود دیاسپوراها دچار تهدید شوند. برای مثال افراد تحصیل‌کرده وقتی قصد بازگشت به کشور خود دارند در ابتدا یک کارت قرمز از سوی کشور مقصد می‌گیرند که به چه دلیل قصد رفتن به کشور خود را دارند. از طرفی وقتی این افراد وارد وطن خود می‌شوند با مشکل حراست و دستگاه نظارتی رو به رو هستند که چرا بازگشته‌اند و علت بازگشت آنها چیست.
میر علیرضا مهنا: در حوزه علمی و فناوری مساله‌ای که وجود دارد بحث حساسیت‌گرایی است که سبب می‌شود دیاسپوراها دچار تهدید شوندوی ادامه داد: این در حالی است که دیاسپورای ایرانی از نظر تعلق خاطر به جامعه مادری بی‌نظیر است و وقتی این افراد با این محدودیت‌ها مواجه می‌شوند، بنابراین برای دیدن اقوام خود کشور ثالث مانند ترکیه و یا دبی را انتخاب می‌کنند. نتیجه این می‌شود که این افراد به مرور زمان از سرزمین مادری خود فاصله گرفته و کم کم آن را فراموش کنند. به ویژه اگر یک و یا دو نسل هم از آن بگذرد.
وی اشاره کرد: این محدودیت‌ها در ارتباطات مجازی هم مشاهده می‌شود و وقتی دانشجویی می‌خواهد اطلاعاتی از طریق شبکه اجتماعی ارسال کند باز با محدودیت نظارتی و امنیتی رو به رو می‌شود. در واقع امروزه ایران به دلیل ارتباطی که با دیگر کشورها دارد، سبب شده ارتباطات غیر حضوری هم تحت نظارت دستگاه‌ها باشد در حالیکه ارتباط با این افراد و استفاده از دستاوردهای آنها می‌تواند بسیار موثر باشد.
شبکه‌سازی بهترین الگوی مواجهه با مهاجرت نخبگان است
«حمیدرضا نمازی»، استادیار دانشگاه علوم پزشگی تهران آخرین سخنران نشست به استراتژی‌هایی در رابطه با مهاجرت اشاره کرد و گفت برای موضوع مهاجرت سه استراتژی و یا policy وجود دارد.
استراتژی نخست تلاش برای بازگرداندن یا return policy است که کمابیش اجرا شده و مطالعات نشان داده این استراتژی ناکام مانده است.
استراتژی دوم این است که نگذاریم نخبگان بروند. یعنی retention policy. برای مثال سازمان‌های مختلف ازافراد درخواست سند، مدرک و یا سفته می‌کنند که اگر بروند جریمه می‌شود و این خود از نظر اخلاقی جای بحث بسیار دارد.
در نهایت استراتژی سوم، استراتژی شبکه‌ای و یا network policy است که اگر در مساله مهاجرت موفق شویم به دلیل اتخاذ همین الگو است. شبکه سازی باید از داخل کشور مبدا صورت بگیرد که متاسفانه ما این کار را در ایران انجام ندادیم. شبکه ساختن نیز مستلزم داشتن اطلاعات از افراد یعنی document است. یعنی افراد را بشناسیم و اطلاعات آنها را داشته باشیم.
درست است که امروزه هوش مصنوعی بسیاری از کارها را انجام می‌دهد اما هوش مصنوعی هم زمانی می‌تواند کارش را درست انجام دهد که اطلاعات و داده‌های درستی به آن داده شود. اگر اطلاعات نادرست باشد نه تنها کاری انجام نمی‌دهد بلکه حتی کارها را عقب هم می‌اندازد.
از طرفی ساختن شبکه نیازمند داشتن انگاره‌ها و تصورات درست است که این خود جای یک تحلیل گفتمان انتقادی دارد. زیرا نه ما تصورات درستی از دیاسپوراهای ایرانی داریم و نه آنها از ما دارند. بنابراین داشتن تصورات و انگاره‌ها درست نیز در ساختن شبکه بسیار مهم است.
برای مثال سلمان اختر یک روانکاو هندی که در آمریکا زندگی می‌کند، در این باره می‌گوید: ما هندی‌ها در شرایط عروسی به کشور خود بازنمی‌گردیم اما تحت شرایط سوگ اقوام بازمی‌گردیم و در نتیجه انگاره‌ و تصوری که از وطن برای ما شکل گرفته یک انگاره سوگ و ناراحتی است که در بازگشت و در فکر کردن به آن تاثیر می‌گذارد.
ساختارها و سیاست‌های ما دچار قصاوت قلبی شده‌اند
«مقصود فراستخواه»، دبیر نشست در انتهای جلسه گفت: بخش درخور توجهی از مهاجران ما صاحبان علم و تکنولوژی هستند که در برخی از کشورها نسبت به برخی از مهاجران دیگر وضعیت بهتری دارند. برای مثال اشتغال برخی مهاجران ما در مشاغل فکری و تخصصی نسبت به خود آمریکایی‌ها بیشتر است. با این حال متاسفانه ارزش‌های مادی و غیر مادی این دیاسپوراها به کشور بازنمی‌گردد. حتی حواله‌های مالی آنها کمتر از ۵ درصد تولید ناخالص داخلی است.
وی گفت: موضوع حیات ایرانیان دور از وطن از جهتی امری فانتزی خیال اندود شده و بدون شناخت است و از جهتی ترومایی است که از نظر ذهنی زخمی شده است و از جهتی نیز امری دراماتیک و نوستالژیک و از جهت دیگر از نظر توسعه و نگاه امنیتی استراتژیک است.
وی ادامه داد: ما باید از نخبگان خود حمایت و مراقبت کنیم در حالیکه سیاست‌ها و ساختارهای ما ساختارشکنی می‌کنند و دچار یک قصاوت قلبی شده‌اند. ما نمی‌دانیم که چه سرمایه‌هایی را داریم از دست می‌دهیم در حالیکه باید برای آنها تضمین امنیت، کیفیت زندگی و رضایت کنیم. باید با نخبگانی که هستند، ارتباط برقرار کنیم و سط ارتباطمان را به ارتباط فعال برسانیم. در این راه می‌توان به آنها فرصت‌های مطالعاتی اعطا کرد و سرمایه‌گذاری مشترک دانشگاهی با آنها انجام داد.
فراستخواه: باید از نخبگان خود حمایت و مراقبت کنیم در حالی که سیاست‌ها و ساختارهای ما ساختارشکنی می‌کنند و دچار یک قصاوت قلبی شده‌اندفراستخواه در خاتمه گفت: ما فکر می‌کنیم که دیاسپوراهای ایرانی خوشبختانی هستند که توانسته‌اند در کشور دیگر زیست کنند، در حالیکه نتایج بسیاری از مطالعات مانند مطالعه سحر صادقی، هاله قریشی، رضا غلامی، بهزاد صمدی و محسن مصطفوی نشان می‌دهد بسیاری از آنها یا درگیر بازار سیاه هستند و یا درگیر اقتصاد غیر رسمی و یا رسانه‌های زرد و یا دچار مشکلات خانوادگی. در واقع دیاسپوراهای ما یک ایرانی بودن جدید را با یکسری از مشکلات دیگر در خارج تجربه می‌کنن

ارسال نظرات