تازه ها
سارا شاهرخی، بنیانگذار ایفا معتقد است که عملکرد خیریهها به شکل سنتی خروجی مناسبی ندارد و ایفا با ایجاد فرصت برای افراد نیازمندی که توانایی ایجاد کسبوکار دارند، تلاش میکند تأثیرگذاری پایدار داشته باشد؛ او همچنین از پروژهای میگوید که قرار است با ایجاد شغل برای ساکنین محلی زاگرس، به حفظ محیط زیست این منطقه کمک کند
نهادهای مدنی مانند انجیاوها میتوانند نقشی محوری در توسعه یک جامعه داشته باشند؛ «ایفا» یکی از این انجیاوها است که با تکیه بر یک مدل پلتفرمی و تلقیق ابزارهای تأمین مالی جمعی «دونیشن» و «لندینگ» به دنبال ایجاد شغلهای پایدار در جوامع روستایی ایران است. سارا شاهرخی، بنیانگذار ایفا معتقد است که عملکرد خیریهها به شکل سنتی خروجی مناسبی ندارد و ایفا با ایجاد فرصت برای افراد نیازمندی که توانایی ایجاد کسبوکار دارند، تلاش میکند تأثیرگذاری پایدار داشته باشد. شاهرخی در کنار ایفا، کسبوکاری به نام زیما راهاندازی کرده که کار تأمین مالی جمعی را برای شرکتها انجام میدهد. او زیما را با هدف کمک به استارتاپها در حوزه کشاورزی راهاندازی کرده بود، اما سختگیریهای رگولاتور باعث شد که در عمل نتواند کار تأمین مالی را برای استارتاپها رقم بزند. سارا شاهرخی همچنین پروژهای با نام «زاگرس» دارد که قرار است در طولانی مدت و با ایجاد شغلهای جایگزین برای بومیان این منطقه، تخریبهای انسانی محیط زیست زاگرس را کاهش دهد.
چه نیازی باعث شد به تشکیل یک انجیاو با مدل ارائه تسهیلات برای ایجاد شغل در روستاها فکر کنید؟
سالها قبل شرکتی که آنجا کار میکردم خیریهای داشتند که با همان مدل سنتی خیریهها به بچههای بیسرپرست و کمسرپرست کمک میکردند. من داوطلبانه تصمیم گرفتم با این خیریه همکاری کنم. از آنجا که تخصصم مدیریت پروژه و مارکتینگ بود، در زمینه مدیریت منابع مالی به آنها کمک کردم. آنجا دیدم که کارها به شکل سنتی انجام میشود. کارهایی که در این خیریه انجام میشد همان کارهای معمول خیریهها، یعنی ساخت مدرسه و کمک به افراد بیبضاعت بود.
بعد از حدود دو سال فعالیت در این فضا احساس کردم که این کار خروجی مطلوبی ندارد؛ به عبارتی دیگر، به تعداد مددجویان ما اضافه شده بود، اما هیچ مددجویی به سطحی نرسیده بود که نیاز به کمک نداشته باشد. من فکر میکردم نتوانستهایم اثر مثبتی روی زندگی این افراد بگذاریم. آنجا به این نتیجه رسیدم که این راه اشتباه است؛ چون این دغدغه برای من ایجاد شده بود و از سویی تخصص کسبوکاری هم داشتم، تصمیم گرفتم روی کسبوکار این افراد کار کنیم؛ یعنی به آنها کمک کنیم که برای مثال مادری که سرپرست خانواده است بتواند روی پای خودش بایستد و با حفظ عزتنفس و کرامت انسانی افراد که متأسفانه در خیریهها خیلی رعایت نمیشود، بتواند برای بچههایش کفش و لباس بخرد.
درنهایت دیدم اگر بخواهیم برای این کار مقیاسپذیر باشیم باید راهحلهای نوآورانهای به کار ببریم. آن زمان، یعنی سالهای ۱۳۹۶ یا ۱۳۹۷، موضوع تأمین مالی جمعی در ایران هنوز وجود نداشت. وقتی کشورهای دیگر دنیا را بررسی کردیم، دیدیم یکی از کارهایی که بخش دولتی و خصوصی انجام میدهند، میکروفایننسینگ و سرمایهگذاری اجتماعی است. در سرمایهگذاری اجتماعی روی کسبوکارهایی که معضلی از معضلهای جامعه را با روشهای نوآور و خلاق حل میکردند، سرمایهگذاری میشود. ما نیز در ابتدا با میکروفایننس به افرادی که به هر دلیلی نمیتوانستند تسهیلات دریافت کنند، کسبوکاری را آموزش دادیم و منابع لازم را بهصورت قرض در اختیار آنها گذاشتیم.
تجربهای که در مارکتینگ داشتید، در این حوزه چه وجه تمایزی میان فعالیت شما و خیریههای سنتی ایجاد کرد؟
فقط مارکتینگ نبود؛ بحث مدیریت و مدیریت منابع مهمتر از تجربه مارکتینگ بود. دلیل اینکه ما به سوی نوآوری حرکت کردیم این بود که در کسبوکارها گفته میشود که مجموعه یک ورودی دارد و باید از حداقل منابع، حداکثر استفاده را بکنیم که همان سود است. در شرکتهای غیرانتفاعی به نظرم فرمول همان است، اما در اینجا سود و اثر نهایی یک خیر اجتماعی است. درنهایت به این نتیجه رسیدیم اگر به سراغ یک پلتفرم برویم میتوانیم هم منابع مالی بیشتری جمع کنیم و هم خدماتمان را به افراد مختلفی در سرتاسر ایران ارائه دهیم، بدون اینکه لازم باشد در هر منطقه یک دفتر داشته باشیم.
با توجه به اینکه جامعه هدف شما در روستا زندگی میکند، ارتباط مردم با فناوری در این مناطق به چه صورت بوده است؟
من در این زمینه آمار دقیقی ندارم، اما دسترسی روستاهای ایران به اینترنت و گوشی وضعیت خوبی دارد و کم پیش میآید که جایی دسترسی به اینترنت نداشته باشند. چالشی که ما در روستاها داشتیم این بود که فرد روستایی که تاکنون در اینترنت فرمی پر نکرده است، باید یک فرم چندصفحهای را پر کند و بیزینسپلن بنویسد. در ابتدا هم مقاومتهایی وجود داشت، اما من اعتقاد داشتم آن فردی که میخواهد در روستا واقعاً یک کسبوکار راه بیندازد، باید بتواند با این ابزار آشنا شود. درنهایت این کار محقق شد و این محدودیت بیشتر در ذهن ما بود تا واقعیت.
شما سرمایهای را در اختیار فردی قرار میدهید که با آن کسبوکاری راه بیندازد، آیا پس از دادن پول به فرد، مسیر راهاندازی کسبوکار از سوی شما پیگیری میشود؛ آیا این تسهیلاتی که در اختیار فرد قرار میدهید، نوعی پول هوشمند است؟
شاید یکی از تفاوتهای مجموعه ما این است که مدل ما هوشمند است. ما یک انجیاو هستیم و منابع مالی محدودی داریم که باید برای بهدستآوردن آن تلاش کنیم. پس برای ما مهم است که این منابع هدر نرود. ما بهنوعی مدیریت ریسک انجام میدهیم. وقتی قرار است پولی را در اختیار یک فرد قرار دهیم در یک پروسه دوماهه به او آموزش میدهیم که چگونه برنامه کسبوکار خود را بنویسد. سپس با بررسیهای لازم، مشخص میکنیم که فرد برای راهاندازی یا توسعه کسبوکار خود به چه میزان سرمایه نیاز دارد. با کمک این روش از اینکه فرد زیر بار قرضی برود که توان بازپرداخت آن را ندارد، جلوگیری میکنیم.
با توجه به اینکه حوزه کاری شما در سراسر ایران پراکنده است، فرایند شما برای انجام بررسیهایی که به آن اشاره کردید، به چه صورت است؟
برای اینکه هزینه مجموعهمان را پایین بیاوریم در هر روستا یا منطقه یک نماینده باهوش، دغدغهمند و باسواد که بتواند با اینترنت کار کند، انتخاب میکنیم که مورد اعتماد مردم روستا هم باشد. ما به این فرد آموزش میدهیم و همه این کارها و نظارتها از طریق آن فرد معتمد محلی انجام میشود. وقتی ایفا پول را در اختیار فردی قرار میدهد، آن فرد باید طی دو هفته کسبوکار خود را راهاندازی کند. نماینده ما بر این موضوع نظارت میکند. اگر طی آن دو هفته کسبوکار مذکور راهاندازی نشود، ما دیگر در آن روستا قرض پرداخت نمیکنیم؛ بنابراین برای اینکه این امکان از سایر مردم روستا گرفته نشود، معمولاً خود مردم روستا از آن فرد حمایت میکنند تا کسبوکارش را راهاندازی کند. اگر بازپرداخت قسطی یکی دو ماه بدون دلیل موجهی دیر شود، باز هم ما دیگر به آن روستا قرض نمیدهیم و همین موضوع باعث میشود اگر فرد مشکل داشته باشد، جامعه محلی به او کمک کند تا قسطهایش را بدهد و اگر فرد بدقولی باشد، فشار جامعه محلی باعث میشود فرد قسطهایش را بپردازد. به همین دلیل در ایفا نرخ بازگشت اقساطمان ۹۲.۲ درصد است؛ بدون اینکه فرد ضامن کارمندی داشته باشد یا ملکی را وثیقه گذاشته باشد.
هماکنون چه تعداد روستا امکان دریافت قرض از ایفا را داشتهاند و مجموعه شما تاکنون چه میزان تسهیلات در اختیار افراد قرار داده است؟
ما در این چهار سال اخیر حدود هفتاد میلیارد تومان تأمین مالی انجام دادهایم که صرف ایجاد و توسعه مشاغل و امورات زیرساختی شده است. در این مدت نزدیک به ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ شغل با نرخ موفقیت ۹۱ درصد ایجاد کردهایم. تاکنون در ۲۱۳ روستا فعالیت داشتهایم، اما در حال حاضر از برخی از این روستاها خارج شدهایم؛ برای مثال روستایی بوده که نزدیک به پنجاه خانوار داشته و بیش از این دیگر کشش ایجاد شغل نداشته و از آن خارج شدهایم.
چه تعداد نماینده فعال در روستاها دارید؟
تعداد رابطهای فعال ما در سطح کشور ۶۷ نفر هستند. بعضی از این افراد همزمان رابط چند روستا در یک منطقه هستند.
آیا آماری دارید که در چه زمینههایی بیشتر کسبوکار راهاندازی کردهاید؛ سهم صنایعدستی در این آمار چقدر است؟
کار پلتفرمی به ما اجازه میدهد که آمارهای دقیقی داشته باشیم. ۳۰ درصد کسبوکارهایی که ایجاد کردهایم در حوزه کشاورزی و حدود ۶۰ درصد آنها خدماتی هستند؛ متأسفانه در زمینه صنایعدستی افراد کمی فعالیت کردهاند و تنها حدود ۵ درصد در این حوزه کسبوکار داشتهایم.
آیا در روند کار خود مسائل بومی و محیط زیستی را مدنظر قرار میدهید؟
در زمینه محیط زیست ما پروژه عظیمی به نام زاگرس داریم که پروژهای ۱۰ساله است و در آینده بیشتر درباره آن صحبت خواهیم کرد. پیریزی این پروژه از سال گذشته شروع شده است و حدود یازده ماه درباره آن مطالعه کردهایم. فارغ از این، ما برای اینکه طرحی روی پلتفرم قرار بگیرد چهار معیار در نظر میگیریم؛ اول باید توجیه اقتصادی داشته باشد؛ دوم محل اجرای طرح باید ظرفیت این کسبوکار را داشته باشد؛ سوم خود شخص از اعتبار محلی و توانایی انجام کار به لحاظ فنی برخوردار باشد و چهارم فرد باید دوستدار محیط زیست باشد. برای مثال اگر فردی قرار است کشاورزی با روش غرقابی انجام دهد ما این کار را انجام نمیدهیم، بلکه از او حمایت میکنیم که روش آبیاری خود را مدرن کند تا آب کمتری استفاده کند.
آیا کسی که سرمایه خود را در اختیار ایفا قرار میدهد، سود دریافت میکند یا برایش فقط جنبه خیریه دارد؟ از طرف دیگر آیا تسهیلاتی که ارائه میدهید همراه با سود هستند؟
ما سودی از افرادی که تسهیلات میگیرند دریافت نمیکنیم؛ البته نه اینکه لزوماً اتفاق خوبی باشد؛ من فکر میکنم اگر واقعاً یک کسبوکار بخواهد در جامعه ایران توانمند شود، باید بتواند در بازار آزاد رقابت کند. در ایران قوانین این امکان را به ما نمیدهد که انجیاو بتواند این کارها را انجام دهد. ما مجبوریم فعالیتهایمان را بدون سود و غیرانتفاعی انجام دهیم. اگر این امکان وجود داشت که انجیاو روی یک کسبوکار با پذیرفتن ریسکهای موجود، سرمایهگذاری کند و درصدی در درآمد آن شریک باشد، میزان جذب منابع مالی بسیار بیشتر میشد، چون افراد میتوانستند در این مدل هم کار خیر انجام دهند و هم احتمالاً درآمدی کسب کنند.
در سایر دنیا چنین مدلهایی وجود دارد؟
کسبوکارهای اجتماعی وجود دارد که به جای آنکه خیریه محض باشند، به اندازهای که بتوانند امور خود را بگذرانند، درآمد کسب میکنند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مسائل و مشکلات در آن زیاد است، پس باید راهحلهایمان را با این مشکلات تنظیم کنیم وگرنه نمیتوانیم مشکلات سخت و پیچیدهای مانند فقر و بیکاری را با روشهای قدیمی حل کنیم.
آیا در این مدت دادههایی به دست آوردهاید که به شما در مسیر ارائه تسهیلات کمک کرده باشد؟
ما در ایفا با توجه به تجربههایی که داشتیم به این فضا مسلط شدهایم؛ برای مثال براساس آخرین پایشی که انجام دادیم، متوجه شدیم زنهای بین ۲۵ تا ۴۰ سال خوشقولترین هستند، بنابراین از این افراد حمایت بیشتری میکنیم. دو سال پیش گاهی تا چهارصد میلیون تومان اقساط عقبافتاده داشتیم، اما امسال با اینکه تعداد قرضگیرندههای ما بیشتر شده، اقساط عقبافتاده در ماه حدود ۱۰ الی ۱۵ میلیون است.
معمولاً راهحلهای نوآورانه در جامعه بهسختی پذیرفته میشوند، آیا شما هم با چنین چالشهایی مواجه بودهاید؟
یکی از چالشهایی که ما در ایفا داشتیم این بود که برای خیرین جا نمیافتاد که با پولی که در اختیار این مجموعه قرار میگیرد قرار نیست کفش و لباس برای افراد فقیر تهیه شود، بلکه قرار است شغل ایجاد شود. مثلاً میگفتند: «مگر شغل ایجاد کردن کار شماست؟» آنها اعتقاد داشتند که ایجاد شغل فقط کار دولت است. اوایل سخت بود که این فرهنگ را جا بیندازیم که باید کاری کنیم تا افراد با حفظ عزتنفس روی پای خود بایستند.
چرا روستاها را برای این کار انتخاب کردهاید؟
ما قبلاً در شهر هم کار کرده بودیم. این تجربه من است و دادهای در این زمینه وجود ندارد؛ در شهرها دسترسی افرادی که با مشکلات مالی مواجهند، به خیریههای مختلف بیشتر است و این موضوع باعث میشود که روحیه کار در میان این افراد کمتر شود. در روستا، اما اینطور نیست و فرد هنوز یک نیروی کار است. جامعه هدف ایفا، افراد توانمند و کسانی است که میخواهند کار کنند، اما فرصت برایشان فراهم نیست. کاری که ایفا انجام میدهد ایجاد این فرصت است.
شما شرکتی هم به نام زیما دارید که در آن بحث تأمین مالی جمعی به شکل کسبوکاری جدیتر است، زیما در چه حوزهای کار میکند؟
زمانی که ایفا را راهاندازی کردم به دلیل همین محدودیتهایی که گفتم امکان انجام برخی کارها وجود نداشت. من به دنبال این بودم که به افراد و شرکتها بگویم که مسئولیت اجتماعی خود را در محلی صرف کنند که اثرگذاری پایدار داشته باشد؛ نه اینکه سیر کردن شکم یک گرسنه کار درستی نباشد، اما اینکه بتوانیم به آن فرد با صرف انرژی و وقت بیشتر کمک کنیم که خودش شکمش را سیر کند، اثرگذارتر است. اثرگذاری پایدار به تلاش و کار پیوسته نیاز دارد. برخی از خیریهها که ما در شهرستانها از آنها میخواستیم به ما کمک کنند تا شغل ایجاد کنیم، پس از دو سه ماه که سختی کار را میدیدند دیگر این زحمت را نمیپذیرفتند و از ما میخواستند به آنها پول بدهیم که برای همان کارهای سنتی هزینه کنند.
اخیراً کتاب «ژاکت آبی» نوشته ژاکلین نووگراتز در ایران معروف شده است. این خانم صندوقی دارد که هم دولت و هم خیرین در آن پول میگذارند و این سرمایه صرف کسبوکارهای اجتماعی میشود که مشکلات جامعه را حل کنند. اغلب در دنیا محصولاتی تولید میشود که برای طبقه متوسط رو به بالای جامعه است. او از کسبوکارهایی که خودش آنها را «کسبوکارهای قعر هرم» مینامد حمایت میکند؛ این کسبوکارها محصول و خدماتی برای افرادی که در قعر هرم درآمدی هستند ارائه میدهد. اکنون بیش از ۳۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر هستند و نیاز به غذا و لباس ارزان دارند. من دوست داشتم که چنین کمک مالیای جمع شود تا ما بتوانیم روی کسبوکارهایی سرمایهگذاری کنیم که نیازهای این مردم را رفع کنند، اما برخی قوانین اجازه نمیدهد که خیریه یک کار اقتصادی انجام دهد حتی اگر قرار باشد به حل بزرگترین مشکل جامعه که فقر است کمک کند. از سویی زمانی که ما زیما را شروع کردیم حدود چهارصد کشاورز را شناسایی کرده بودیم که هنوز از روشهای سنتی مانند آبیاری غرقابی و ... استفاده میکردند. ما همچنین استارتاپیها را میدیدیم که در زمینه کشاورزی کارهای نوآورانهای داشتند، اما علاوهبر اینکه منابع مالی نداشتند، دسترسیشان به کشاورزان که اغلب ساکن روستا هستند، مناسب نبود. ایفا مشتریان این استارتاپها را داشت. پس تصمیم گرفتیم پلتفرم دیگری راهاندازی کنیم که بتواند روی این استارتاپها سرمایهگذاری کند. زیما به زبان اوستا به معنی زمین است و برای همین هدف به وجود آمد، اما دوباره با چالشهای فرابورس و رگولاتوری مواجه شدیم. در دنیا تأمین مالی جمعی رگولیشن خاصی ندارد؛ یعنی دولت در آن دخالت زیادی نمیکند، زیرا نوعی سرمایهگذاری جسورانه به حساب میآید و ریسک و پاداش کار را میپذیرد. در ایران به این شکل نیست؛ در حال حاضر زیما و پلتفرمهای تأمین مالی جمعی که تحت نظر فرابورس کار میکنند به یک صندوق درآمد ثابت با سود بیشتر تبدیل شدهاند. البته با این حال هنوز تأمین مالی جمعی ابزار فوقالعادهای است؛ چون به مردم این امکان را میدهد که پول را از بانکها، بازار بورس و طلا بیرون بیاورند و روی کسبوکارها سرمایهگذاری کنند. کسبوکارهایی که زیما برای آنها تأمین مالی انجام میدهد لزوماً آن استارتاپهایی که هدف اولیه من بودند نیستند، زیرا رگولاتوری درعمل این امکان را به ما نمیدهد. برای مثال گرفتن ضمانت از شرکتها واجب نیست، اما ما مجبوریم این کار را انجام دهیم، برای همین فقط شرکتهایی میتوانند روی زیما تأمین مالی جمعی کنند که قوی و بزرگ باشند.
به نظرم تأمین مالی جمعی با توجه به اینکه پول در آن مولد است و روی کسبوکارها سرمایهگذاری میکند، بهترین نوع سرمایهگذاری است. این روش خیلی جدید است، اما اگر این فرهنگسازی انجام شود که افراد سرمایه خود را در اختیار کسبوکارها قرار دهند و از این طریق روی سایر امور تأثیر بگذارند، فراگیر میشود. متأسفانه بانک مرکزی و بورس در حال حاضر برای مجموعههای تأمین مالی جمعی چالشهای فراوانی به وجود آوردهاند و گویی نمیخواهند این حوزه به کار خود ادامه دهد.
آیا زیما همچنان در زمینه کشاورزی فعالیت میکند؟
نه؛ زمانی که کار را در حوزه کشاورزی شروع کردیم، با وجود فراخوانهایی که دادیم استارتاپهای قوی و خوبی در این حوزه شکل نگرفته بود. از سویی فرابورس به ما این اجازه را نمیدهد و میگوید شرکتی را میتوانید تأمین مالی کنید که حقوقی باشد و دو سال سابقه گزارش حسابرسی داشته باشد و زیانده نباشد؛ چنین شرکتی دیگر استارتاپ نیست. برای همین در عمل آن استارتاپها حذف شدند.
تجربهای که در ایفا به دست آورده بودید، به شما در فعالیتهای زیما چقدر کمک کرد؟
خیلی زیاد؛ با اینکه ایفا و زیما در مجموعه ما دو لاین مستقل هستند، تجربه تأمین مالی جمعی در ایفا تقریباً در تمام فرایندهای زیما به کار ما آمد. برای مثال فرابورس از سال ۱۳۹۹ گفته است که ۱۰ درصد تأمین مالی را باید خود شرکتی بیاورد که قرار است تأمین مالی شود، اما ما از سال ۱۳۹۷ این موضوع را در ایفا مدنظر داشتیم.
در حال حاضر چه مدلهایی برای تأمین مالی جمعی داریم و آیا مدلی وجود دارد که هنوز در ایران آن را نداشته باشیم؟
ما چهار مدل تأمین مالی جمعی داریم؛ یکی از آنها مدل دونیشن است که شبیه همین مدلی است که ما در ایفا به کار گرفتهایم و مبتنی بر قرض دادن است. مدل دوم لندینگ است که تقریباً اکثر کرادفاندینگها در ایران ازجمله زیما از این مدل استفاده میکنند. مدل دیگر پاداش است. در این مدل برای مثال یک مجموعه در حال توسعه یک نرمافزار است و اگر شما سرمایهای را در اختیار آن قرار دهید، یک سال میتوانید از خدمات آن نرمافزار استفاده کنید. مدل چهارم سهامی است که من به آن علاقه دارم و با آن میتوان روی استارتاپها هم سرمایهگذاری کرد، اما متأسفانه در ایران آن را نداریم. در مدل سهامی شرکتها ارزشگذاری میشوند، در حالی که در مدل لندینگ شرکتها ارزیابی میشوند. در مدل سهامی پس از ارزشگذاری شرکت، به میزان سرمایهای که در اختیار شرکت قرار میگیرد، سهام شرکت واگذار میشود. هنوز زیرساخت این مدل در ایران فراهم نشده، اما در دنیا یک مدل محبوب شناخته میشود. مدل ایفا درواقع لندینگی است که دونیشن است. چون ما در ایران نمیتوانیم مدلی برای خیریه داشته باشیم که بتواند سود بگیرد.
در ایفا کارمزد هم دریافت نمیشود؟
کارمزد نمیگیریم، اما یک هزینه ارزیابی داریم. ما واقعاً طرحها را ارزیابی میکنیم و برای آن هزینهای دریافت میکنیم. این کار باعث میشود افرادی که برای راهاندازی کسبوکار جدی هستند، پا پیش بگذارند.
در سایت خود از وزارت کار و صندوق نوآوری امید بهعنوان همکار یاد کردهاید؛ این همکاری به چه صورت بوده است؟
ما سه سال پیش با وزارت کار قراردادی داشتیم که براساس آن سیصد شغل ایجاد کردیم؛ به این صورت که منابع مالی را از وزارت کار گرفتیم و برنامه ایجاد شغلها بر عهده ما بود.
چرا این همکاری ادامه پیدا نکرد؟
با عوض شدن دولتها افراد هم عوض میشوند و دوباره باید آن اعتمادسازی انجام شود. متأسفانه تعامل ما با افراد جدید چندان پیش نرفت.
میان صحبتهایتان اشارهای به پروژهای با نام زاگرس کردید، این پروژه چه ارتباطی به فعالیتهای فعلی شما دارد و قرار است چه کاری انجام دهد؟
در منطقه زاگرس جامعه محلی که جنگل را آتش میزند تا زغال به دست آورد و زمینهای آن را تبدیل به زمین کشاورزی کند، به دلیل نداشتن معیشت این کار را انجام میدهد وگرنه این افراد هم محیط زیست را دوست دارند. ما به دنبال این هستیم که در این منطقه از طریق آموزش و تأمین مالی، افراد مشاغل جایگزین و سبز داشته باشند تا بهناچار به سمت تخریب محیط زیست نروند. چشمانداز من این است که استانداردهای فعالیتهای انجیاویی را در ایران بالاتر ببریم و برای کمک به افراد راههای پایدارتر و جدیدتری بیابیم.
ما میتوانیم هم شغل ایجاد کنیم، هم درختهای بلوط زاگرس را حفظ کنیم و هم ایران را نجات دهیم. همچنین این چشمانداز را دارم که صندوقی را که به آن اشاره کردم راهاندازی کنیم و این موضوع را ترویج دهیم که از مسیرهای کار خیر سنتی مانند اینکه از برخی افراد پولدار، پول بگیریم و آن را به افراد فقیر بدهیم، خارج شویم و به سوی توسعه پایدار به معنای واقعی برویم. همچنین شرکتها نیز به سمت مسئولیتهای اجتماعی پایدار بروند.
من فکر میکنم یکی از مسائلی که جامعه ما با آن مواجه است، بهجز ناامیدی، کمبود آگاهی است. اگر ما آگاه شویم دیگر نمیتوانیم بیاعتنا باشیم. خود من تا چند سال پیش با موضوع محیط زیست آشنایی چندانی نداشتم و در این زمینه دغدغهمند نبودم، اما وقتی درباره آن شنیدم، با توجه به اینکه در یک حوزه کسبوکاری فعالیت داشتم سعی کردم این دو را با هم ترکیب کنم. برای مثال ۷۰ درصد زاگرس دامداری سنتی دارد و آنجا کشاورزی نیز به شکل سنتی انجام میشود و این دو باعث آسیب به محیط زیست میشود. من میتوانم با استفاده از تخصص کسبوکارم و تأمین مالی به این افراد کمک کنم.
اینکه بتوانم به فردی که درخت بلوط را به زغال تبدیل میکند، آموزش دهم که کسبوکار جایگزینی داشته باشد و برای این کار تسهیلات در اختیار او قرار دهم، روی محیط زیست اثر خوبی خواهم گذاشت. من با این کار امید میگیرم و حس میکنم میتوانم در این زمینه اثرگذار باشم. ما چند ماه است که با افراد زاگرسشناس روی پروژه زاگرس کار میکنیم تا با افزایش آگاهی بتوانیم پروژه درستی تعریف کنیم و آن را با دیگران به اشتراک بگذاریم.
آگهی استخدام
مطالب بیشتر
ارسال نظرات