تازه ها
ذائقه طبقه متوسط پیگیری ماجرای شمخانی و پژمان جمشیدی نیست/ خانواده به عنوان سرمایه سنتی جامعه از درون فرسوده شده است

به گزارش خبرنگاربازارکار، در این نشست که روز سه شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۴ در سالن اندیشه پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری برگزار شد، آقایان دکتر تقی آزاد ارمکی (جهانی شدن و تغییر ذائقه فرهنگی خانواده ایرانی)، دکتر ابراهیم حاجیانی (رسانهها و سیاستگذاری فرهنگی در جهت هدایت مصرف فرهنگی) و دکتر حسین نورینیا (نسبت میان فرهنگ ایرانی و فرهنگ جهانی در خانواده ایرانی) به ایراد سخن پرداختند.
دکتر تقی آزاد ارمکی جامعه شناس در این نشست گفت: متاسفانه مصرف کالای فرهنگی مثل بسیاری از موضوعات و مسائل دچار چالش شده و باید بگویم به قدری دچار افت کلای فرهنگی شدیم که طبقه پایین درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی تصمیم گیری میکنند و به عبارتی ذائقه طبقه متوسط پیگیری موضوعاتی مثل ماجرای شمخانی و پژمان جمشیدی نیست، اما کاری از دست طبقه متوسط به عنوان قشر فرهیخته جامعه بر نمیآید.
این جامعهشناس ادامه داد: وقتی اتفاقی رخ میدهد، «همه» شروع به واکنش نشان دادن میکنند؛ همین میشود که به یکباره همه درباره «علی شمخانی» یا «پژمان جمشیدی» صحبت میکنند در صورتی که ذائقه و دغدغه طبقه متوسط پیگیری این دو نفر نیست، اما به دام واکنش نشان دادن و چنین مصرف فرهنگیای افتاده است. الان فرمان دست نمایندگان طبقه پایین است و مدیریت به دست طبقه توده وار افتاده است.
وی به چالشهای مصرف کالای فرهنگی که سنخیتی با جامعه متوسط دارد اشاره کرد و اظهار نمود: چرا در همه تعطیلیها چه شادی و چه عزا سینماها و مراکز فرهنگی تعطیل میشوند، مگر در سینماها جشن و پایکوبی است؟!
خانواده به عنوان سرمایه سنتی جامعه از درون فرسوده شده است
دکتر حسین نورینیا استاد جامعهشناسی دانشگاه و مدیر شاخه جامعهشناسی معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی نیز در ادامه این نشست در سخنرانی خود با موضوع «نسبت میان فرهنگ ایرانی و فرهنگ جهانی در خانواده ایرانی» گفت: این موضوع در چهار سطح قابل بررسی است. اما اشاره به این نکته ضروری است که فرهنگ ایرانی در طول تاریخ خود از یک سو در تعامل با فرهنگ جهانی بوده است و از سوی دیگر به رغم محلی بودن و ایستادن بر روی ارزشها و هنجارهای محلی، یک ویژگی جهانیاندیشی نیز داشته است.
او افزود: در سوی اول یعنی تعامل با فرهنگ جهانی برخی مانند دکتر شریعتی و دکتر سروش به تعامل سه فرهنگ باستانی، فرهنگ اسلامی و فرهنگ یونانی با یکدیگر و شکل دادن به فرهنگ ایرانی اشاره داشتهاند. دکتر طباطبایی نیز در این زمینه به چهار نص باستانی یا پیش از اسلام، نص اسلامی، نص یونانی و نص دوران مدرن یعنی مشروطه به عنوان نصوص فرهنگی ایران اشاره داشته است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه خانواده ایرانی در درون چنین فرهنگ و نصوصی جای گرفته است، اظهار کرد: در سوی دوم یعنی جهانیاندیشی، فرهنگ ایرانی دارای ارزشهایی است که به عنوان ارزشهای جهانی (مانند انساندوستی، رواداری، مجازی بودن جنگ هفتاد و دو ملت و ...) مورد پذیرش قرار میگیرد و امکان گفتوگوی بین فرهنگی را فراهم میکند. این ارزشها عمدتا در ادبیات و عرفان ایرانی تجلی یافته است و در سطح زندگی روزمره خود را در سنت مهماننوازی ایرانیان نشان داده و تقریبا در تمام خاطرات و سفرنامههای نوشتهشده درباره ایران آمده است. توجه سازمان ملل متحد به شعری از سعدی نشانی از جایگاه جهانیاندیشی این فرهنگ دارد که خانواده ایرانی نیز از آن متأثر است. به هر صورت نسبت فرهنگ ایرانی و فرهنگ جهانی با تأکید بر خانواده ایرانی را در چهار سطح میتوان مورد توجه قرار داد.
او به سطح ساختاری اشاره کرد و گفت: در این سطح نهاد خانواده در ایران با تنوعی از تغییرات مواجه بوده که سه لایه آن شامل تحول کارکردی خانواده، دوگانگی اقتدار و الگوهای تربیتی است.
نورینیا درباره تحول کارکردی خانواده، اظهار کرد: در ۱۰۰ سال گذشته خانواده در ایران از یک نهاد تولیدی _ اخلاقی که در آن کار هویت و آموزش درونزا بود، به نهادی عاطفی - مصرفی تغییر کرده است. یکی از دلایل این تحول و شاید مهمترین دلیل در این زمینه را میتوان رویارویی ما با تمدن غرب و ورود ما به دوران مدرن و نفوذ الگوهای جهانی زیست خانوادگی دانست که تا حد زیادی ناشی از تغییرات در ترکیب زندگی شهرنشینی و روستانشینی و تغییر در ساختارهای اساسی انتظام اجتماعی است.
او درخصوص دوگانگی اقتدار نیز توضیح داد: در خانواده سنتی، اقتدار پدرمحور و شاید درستتر این باشد که بگوییم پیرسالار بود؛ در فرهنگ جهانیِ جدید، برابری جنسیتی و حقوق فردی برجسته شده است. فرایند تغییر و کمرنگ شدن اقتدار پدر و پررنگ شدن نوعی از برابری جنسیتی و اهمیت یافتن حقوق فردی بویژه حقوق کودکان در خانواده که تا ۱۰۰ سال پیش جایگاه چندانی نداشت، در این ۱۰۰ سال بویژه در دهههای اخیر قابل مشاهده است، به طوری که امروزه خانواده ایرانی میان این دو نظام ارزشی به نوعی دچار تعارض مزمن شده است.
این استاد دانشگاه به مورد سوم یعنی الگوهای تربیتی اشاره کرد و گفت: در فرهنگ جهانی، تربیت خودابرازی و استقلال فردی جایگاه ویژهای پیدا کرده است. این تربیت از دوران کودکی آغاز میشود و در نوجوانی به اوج خود میرسد در حالی که فرهنگ ایرانی به رغم میل به سمت خودابرازی آن هم از سوی نسلهای جدید هنوز تا حدی بر ارزش بودن «فرزند مطیع و وابسته» تکیه دارد. این شکاف منشأ تنش در روابط والد - فرزند است، اما سمت و سوی تغییر کاملا مشخص است و میل به استقلال در نوجوانان و جوانان را در نسلهای جدید مانند نسل زد (Z) که اکنون به عرصه زندگی اجتماعی پا گذاشته بیشتر مشاهده میکنیم و به نظر میرسد در نسل آلفا و بتا به اوج خود برسد.
او به سطح ارزشی - هنجاری اشاره کرد و گفت: در این سطح ما با مسأله هویت، اخلاق و سبک زندگی در خانواده مواجه هستیم که در سه لایه خودنمایی میکند.
نورینیا به تعدد نظامهای معنایی اشاره کرد و ادامه داد: خانواده ایرانی امروز همزمان در معرض سه گفتمان مهم و اثرگذار قرار دارد. اول گفتمان ایرانی - اسلامی با لایههای گوناگون و حتی متقابل از ایرانیگری تا اسلامیگری؛ دوم گفتمان مدرن جهانی که از دوران مشروطه نضج گرفت و تداوم یافته است و در لایهای از آن از فرق سر تا نوک پا را فرنگی میخواهد و سوم گفتمان رسانهای مصرفگرا که بسیار به مد روز غالب وابسته است. هیچکدام از این سه گفتمان کاملا مسلط نیستند؛ نتیجه شکلگیری هویتهای ترکیبی و گاه متناقض است که در خانوادهها خودنمایی میکند و اعضای خانواده را به پذیرش این تفاوتها و همزیستی با یکدیگر فرامیخواند.
ارسال نظرات