تازه ها
در اکثر تحلیلهای مربوط به وضعیت زنان، نقش اقتصاد در فرزندآوری نهتنها کوچک که بعضا انکار هم میشود. این مولفه که تعداد فرزندان در طبقه سرمایهدار ایرانی محدود و در فقرا بالاست، همواره توجیهی بر عدم نقش اقتصاد در فرزندآوری بوده و سبب شده به این مساله عمدتا از بعد فرهنگی یا طرحهای تشویقی مالی و سطحی پرداخته شود.
در صورتیکه وضعیت زنان ایرانی نشان میدهد خلاف تحلیلهای موجود، نقش اقتصاد در سرنوشت مادری زنان تحصیلکرده و طبقه متوسط در تلاقی با اشتغال بسیار مهم است. جامعه از قشرهای متفاوت و طبقات گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تشکیل شده و تحلیل یکجانبه برای همه قشرهای جامعه بدون در نظر گرفتن مختصات طبقهای نمیتواند به شناخت درست از مساله و در امتداد آن به حل موضوع منجر شود.
فرزندآوری تنها به انتخابهای شخصی زنان مربوط نیست، بلکه نتیجه طیف وسیعی از گزینههای ساختاری مسلط بر بازار، سیاستهای اجتماعی، ارزشهای فرهنگی، مسوولیتهای مادری، احتیاجات کودکان و شبکههای خویشاوندی و اجتماعی است. رشد اشتغال یکی از مهمترین راههای کاهش فقر شمرده میشود. با این وجود، زنان در بازار کار فعالیت کمتری دارند و نرخ بیکاری در آنها بالاتر است.
در دهه اخیر ما مدام با اصطلاح «زنانهشدن فقر در ایران» از سمت جامعهشناسان مواجه بودهایم. در کنار بیکاری، یکی از دلایل اصلی به دام افتادن زنان در چرخه فقر این است که آنها در مشاغلی به کار گرفته میشوند که حقوق کمتری میپردازند و به طور عمده در بخشها و صنایعی با قدرت اقتصادی کمتر استخدام میشوند که سبب تولید شکاف دستمزد است. همچنین عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی زنان را به سمت مشاغل یقهصورتی هدایت میکند که از نظر ثبات شغلی و درآمدی جایگاه متزلزل و مقطعی دارند.
طبق دادههای سال گذشته آمار مرکز ایران، در زمستان ۱۴۰۲ سهم جمعیت بیکار فارغالتحصیل آموزش عالی از کل بیکاران ۳۹.۰درصد بوده است. این سهم در بین زنان نسبت به مردان بالاتر است. در ایران میزان مشارکت اقتصادی زنان در سال ۱۴۰۲ به ۱۴درصد رسید که نسبت به سال گذشته یکدرصد رشد داشته است، اما تنها یکدرصد از میزان مشارکت اقتصادی زنان در سال ۱۳۵۵ بیشتر است. در سال ۱۴۰۲ ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در بین ۱۴۶ کشور، رتبه ۱۴۴ را داشته و نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده به ۶۰درصد میرسد.
این در حالی است که زنان ایرانی عملکرد موفقیتآمیزی را در زمینه تحصیل و ورود به دانشگاهها داشتهاند، اما در مشارکت اقتصادی بیبهره بودهاند. بیثباتی اقتصادی یک پدیده چندوجهی است که معمولا به وضعیت تهدید امنیت یا وجود ریسک ارتباط دارد. باید بین بیثباتی درآمد از یک سو و بیثباتی شغلی از سوی دیگر تمایز قائل شد. بیثباتی درآمد به عدم توانایی تضمین درآمد کافی مربوط میشود و معمولا اندازهگیری آن برحسب مجموع درآمد پایینی است که حاصل جمع حقوق و منابع دیگر است.
بیثباتی شغلی به وضعیت شغلی اشاره دارد که نامطمئن، غیرقابل پیشبینی و پرخطر است. طی یک دهه اخیر با توجه به نوسانات شدید اقتصادی، زنان ایرانی با هر دو نوع بیثباتی شغلی و درآمد مواجه بودهاند. حتی زنان خانهدار نیز در نتیجه سختتر شدن شرایط اقتصادی، تغییرات بازار و مکفی نبودن درآمد یا ازکارافتادگی همسر با بیثباتی درآمد درگیر شدهاند و امروز میبینیم که این گروه نیز با رجوع به مشاغل غیررسمی مانند فروش اینترنتی، دستفروشی مترو و تولیدات خانگی سعی در بهبود اوضاع دارند. رشد پدیده زوجین بدون فرزند نخستین بار در جهان در دهه ۱۹۸۰ و همزمان با رکود بزرگ اقتصادی، بیکاری بالا، تورم، نرخ بهره بالا و آشفتگی اقتصادی نمود پیدا کرد.
همچنین تحقیقات جهانی نشان میدهند که تصمیم به فرزندآوری بر اساس ارزیابی وضعیت اقتصادی افراد طی یک دوره زمانی طولانیتر است؛ و این امر نه تنها از بیثباتی فعلی تاثیر میپذیرد، بلکه تحتتاثیر بیثباتی که در گذشته تجربه شده است نیز قرار دارد.۱ نخست آنکه تجربه بیثباتی در گذشته سبب میشود تا منابع اقتصادی کاهش یابد و اجازه ندهد تا افراد بتوانند یک زیرساخت مالی مناسب تشکیل دهند. دوم این مساله اعتمادبهنفس افراد را در داشتن یک شغل باثبات و موفق در آینده کاهش میدهد.
آنهایی که بیثباتی طولانیمدت را تجربه میکنند سرمایه انسانی کمتری را ذخیره کرده و زمانی که صاحب فرزند میشوند بیشتر با خطر بیثباتی طولانیمدت در آینده روبهرو هستند. در چنین شرایطی زنانی که طی دهههای گذشته در معرض چنین آسیبی بودهاند در دوراهی انتخاب بین نقش مادری یا نقش فعال اقتصادی در خانواده قرار میگیرند. در تمام تحقیقات انجامیافته، تجربه داشتن مشاغل مقطعی یا کوتاهمدت در گذشته افراد، نرخ اولین فرزند در زنان را کاهش داده، درحالیکه برای مردان به طور قطعی چنین نبوده است.۲ طبق تحقیقات زنانی که هم در گذشته و هم در زمان حال شغل باثباتی داشتهاند بیشتر تمایل به مادرشدن دارند.۳
زمانی که بیثباتی اقتصادی به امر ثابتی تبدیل میشود، قشری از جامعه بیثباتی را هم در گذشته و هم در حال تجربه میکند. در همین راستا تحقیقات متعدد نشان میدهند زنانی که در گذشته از درآمد پایینی برخوردار بودهاند، نرخ زایمان اولین فرزند پایینتری دارند، درحالیکه درصد زنانی که تنها در زمان حال درآمد پایینی دارند و تمایل به انتخاب مادری دارند بیشتر است.۴ این امر برای زنان طبقه فرودست بدین شکل تعریف نمیشود؛ چراکه ممکن است از فرزندآوری برای فراهم کردن معنای زندگی و به دست آوردن هویت اجتماعی و امنیت استفاده کنند.
در ایران مشکلات اقتصادی که از سال ۸۷ آغاز و تاثیر همه جانبه آن از سال ۹۰ احساس شد، بسیاری از زنان را به تلاش برای بقا ناگزیر کرد؛ بنابراین مهمترین جنبه موضوع این است که آیا سیاستهای فعلی در جهت اشتغال زنان و ابزارهای آن تاثیر مثبتی در جهت رفع موانع زنان در بافت نابرابریهای اجتماعی و جنسیتی در ایران امروز را دارند؟ طبق دادههای مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۹۳ نرخ تورم با کاهش ۱۹ درصدی به ۱۵.۶ درصد رسید، درحالیکه در سال ۱۴۰۲ نرخ تورم ۴۳.۶ درصد اعلام شده است. افزایش میزان تورم طی یک دهه اخیر و کاهش درآمد سبب شده تا طبقه متوسط بیش از گذشته ضرورت اقتصادی ماندن در طبقه متوسط و دور ماندن از فقر را فهم کند. باید توجه کرد که بالا بودن نرخ تورم تنها عامل بیثباتی نیست، چراکه ممکن است تورم صفر باشد، اما مردم قدرت خرید مایحتاج خود را نداشته باشند. بیثباتی اقتصادی، فشار مالی و محدودیت منابع را افزایش میدهد.
زمانی که قشری از جامعه با بیثباتی مواجه میشوند، کمبود منابع اقتصادی که به عنوان ضروریات فرزندپروری شمرده شدهاند سبب میشود تا داشتن فرزند بسیار پرهزینه برآورد شود و بنابراین فرزندآوری را یا به تعویق انداخته یا از انتخابهای خود حذف کنند. پژوهشی که درباره بارداری و زایمان در تهران در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ انجام شد، عوامل مهم دیگری را برگرفته از وضعیت اقتصادی نشان داد.۵
امتیازات کمکی زنان در ایران عمدتا به منابع سنتی، مانند کمک دیگر زنان فامیل اعم از مادربزرگها و خالههای نوزاد، مربوط بوده است. اما بالا رفتن سن ازدواج و در پی آن تولد نخستین فرزند در سن بالاتر والدین و در نتیجه بالا رفتن سن مادربزرگها و از کارافتادگی آنها نسبت به نسل قبلی خود، همچنین مهاجرت و جابهجایی خانوادهها سبب شده است زنان از حمایت سنتی نیز محروم شوند. یافتههای ما در این تحقیق نشان میدهد که در مختصات طبقه متوسط ایران داشتن بیمه مناسب، مسکن، غذا، پوشاک، ورزش، مدرسه و سرگرمی نقش مهمی در فرزندآوری دارند؛ بنابراین رشد راکد دستمزد واقعی، هزینه بالای مسکن، افزایش نابرابری و ضعف شبکههای تامین اجتماعی سبب تغییر تنظیم خانواده است. زنان مشارکتکننده در این پژوهش، ثابت بودن ناامنی اقتصادی را مهمترین دلیل به تعویق انداختن بارداری، تکفرزندی و عدم داشتن فرزند عنوان کردند. طبق دادههای مرکز آمار ایران در اسفند ۱۴۰۲، در گروه لبنیات، تخممرغ و انواع روغن، بالاترین افزایش قیمت نسبت به ماه قبل مربوط به شیرخشک، اساسیترین کالای مصرفی نوزادان، با افزایش ۶.۰ درصدی بوده است. در چنین شرایطی برای زنان طبقه متوسط که به دنبال ثبات و انعطاف اقتصادی هستند نداشتن فرزند انتخاب موجهی است.
چندین دلیل وجود دارد که این مساله روی زنان تاثیر متفاوتی با مردان دارد. طی دهههای اخیر وابستگی درآمد خانواده به درآمد هر دو زوج روند صعودی داشته است. اما درحالیکه زنان حتی مجبور به انجام کارهای بیثبات هستند، نقش انحصاری آنها به عنوان مراقب اصلی کودک تغییر چشمگیری نداشته است و هنوز از زنان بیشتر انتظار میرود تا ساعات کاری خود را کاهش دهند یا بعد از مادر شدن از بازار نیروی کار خارج شوند؛ بنابراین سود و زیان والد شدن در تصمیم زنان نقش مهمتری دارد و اجتناب از فرزندآوری پاسخی عملگرایانه برای حفظ استاندارد زندگی در دوره بیثباتی است.
الناز ذهبی/پژوهشگر حوزه زنان سهم زنان
کارآفرینان آینده
مطالب بیشترآگهی استخدام
مطالب بیشتر
ارسال نظرات