
تازه ها
بررسی ابعاد رسانهای جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی/ فضای فرهنگی و اجتماعی كشور نیازمند یك نماد آشتی است

به گزارش بازارکار، دکتر مسعود کوثری، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با رویکردی انتقادی نسبت به تفسیرهای پستمدرن از جنگ، به تحلیل وضعیت روایتسازی در رسانههای ایرانی پرداخت و خاطرنشان کرد: اینکه جنگ را صرفاً «جنگ روایتها» بدانیم، تا حدودی درست و تا حدودی نادرست است. ما در دانشگاهها گرفتار نوعی پستمدرنیسم شدهایم که همهچیز را روایت میبیند. این دیدگاه اگرچه زیبا و جذاب است، اما باید پرسید: آیا واقعاً همهچیز روایت است؟ حقیقت چیست؟ این ذهنیت، کلاهی است که پستمدرنیسم بر سر ما گذاشته است.
وی ادامه داد: در عصر پستمدرن، حقیقت این است که دیگر حقیقت واحدی وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که هر روایتی برابر با واقعیت است. این وضعیت ما را بهسمت جنگ روایتها سوق میدهد، در حالی که در بسیاری مواقع، روایتسازی جایگزین واقعیت نمیشود بلکه آن را تحریف میکند. این نقدی است که به صداوسیما نیز وارد است، چراکه در برخی موقعیتها اصلاً روایتی نداشت که بتواند برنده باشد.
کوثری افزود: روایت اصلی رژیم صهیونیستی در این جنگ بر اساس دو مؤلفه استوار بود: نخست اینکه با حکومت ایران طرف است و نه مردم، و دوم اینکه ملت ایران از حاکمیت جدا شده است. متأسفانه ما نتوانستیم در همان لحظات ابتدایی روایتی در خور این مقابله داشته باشیم. صدا و سیما آماده چنین مواجههای نبود و بهجای خلق روایت مؤثر، به مظلومنمایی و نقشآفرینی به عنوان قربانی روی آورد، که برای شرایط کنونی ناکارآمد است.
وی با اشاره به رویکرد اسرائیل در این جنگ گفت: بر اساس اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی، هدف اصلی این جنگ نوعی شبهکودتا بوده است؛ ذات کودتا چیزی است که مردم در آن جایی ندارند. در سالهای ابتدایی انقلاب، کتابی درباره الفبای کودتا منتشر شده بود که یکی از مراحل آن، تصرف رسانه اصلی کشور است. ما باید بتوانیم با این نوع جنگ و روایتسازی مقابله کنیم. اما به باور من، تا کنون موفق به این کار نشدهایم.
کوثری با اشاره به راهکارهای تقویت انسجام ملی اظهار کرد: تقویت نمادهای ملی، اسطورههای ایرانی و ارزشهای میهنی اقدامی مثبت است، اما نمیتوان انتظار داشت تصویری که سالها سرکوب شده، ناگهان احیا شود. این مسئله هم در جامعه و هم در سطوح حاکمیتی صدق میکند.
وی گفت: در دهههای گذشته، در آلمان کتابی منتشر شد که در آن درخت گلابی بهعنوان نماد اتحاد و همبستگی شناخته میشد. بهنظر میرسد اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما نیز این درخت گلابی را در کشور خود بکاریم؛ یعنی دست در دست هم دهیم و بهسمت ساختن ایرانی نو حرکت کنیم. فضای فرهنگی و اجتماعی کشور نیازمند یک نماد آشتی است.
وی ادامه داد: اقداماتی چون آزادسازی برخی زندانیان سیاسی، کاهش مدت حبس، و پیشنهادهایی از سوی احزاب سیاسی میتوانند به این آشتی و همبستگی ملی کمک کنند. این تحولات باید با رویکردی روادارانه و در راستای بازسازی اعتماد عمومی صورت گیرد.کوثری با نگاهی انتقادی به سیاست خارجی ایران، گفت: ما در ارتباط با مسائل ایالات متحده، اسرائیل و محور مقاومت به کدها توجه نکردیم. تصورمان این بود که ترامپ اهل سیاست نیست، در حالی که ما رودست خوردیم. ما در ادبیات خود در رسانهها توهین میکنیم. این در حالی است که غربیها از چنین ادبیاتی استفاده نمیکنند. باید بتوانیم خشم خود را نسبت به دشمن در قالبی فاخر، نه توهینآمیز، بیان کنیم.
وی افزود: در عرصه بینالملل، هیچ کشوری بهطور مطلق از کشور دیگر حمایت نمیکند. حمایتها تابع شرایط، منافع و موقعیتها هستند. بنابراین، نباید انتظار داشت کشوری در همه شرایط در کنار ما بایستد. درک این واقعیت برای سیاست خارجی ما ضروری است.
ارسال نظرات