بنیانگذار اطلاع رسانی نوین اشتغال در ایران
خبر فوری
کد خبر : ۱۵۶۲۰۳
سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۷

سال ۸۵ پس از بازنشستگی عزم بازگشت به زادگاه پدری ام، روستای ملاقاسم در بستان آباد را کرده و در بخش تیکمه داش بستان آباد ساکن شدم و در زمین‌های پدری ام که به ارث رسیده بود کار کشاورزی و دامداری را آغاز کردم.
خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ ماه بانو روایت بانوان شاخص آذربایجان شرقی و کاری از دفتر خبرگزاری بسیج استان است که تلاش می‌شود هر ماه در قالب این روایت به معرفی زنان شاخص بپردازیم.
در فصل دوم ماه بانو به زندگی خانم شهناز پساویده از بانوان معلم کارآفرین به مناست هفته معلم و کارگر پرداختیم، آنچه می‌خوانید روایتی کوتاه از این بانو در گفتگو با خبرگزاری بسیج است.
سال ۱۳۳۴ در یک خانواده معمولی به دنیا آمدم، فرزند هفتم و آخر خانواده بودم، پدرم کارمند راه آهن بوده که زمان کودکی به شوروی سابق (باکو) رفته، آنجا تحصیل کرده و با مادرم ازدواج و پس از تولد خواهرم به ایران باز می‌گردد.
همه نقشه برداری و نقطه گذاری‌های راه آهن تفلیس، گنجه، گرجی، راه آهن مراغه و تونل‌های میانه را پدرم انجام می‌دهد.
ولی متاسفانه باسوادی پدرم به مزاج اربابان آن زمان خوش نمی‌آید و ایشان را به عجب شیر تبعید می‌کنند. پدرم به ناچار استعفا داده و در منطقه لاله تبریز دامداری می‌خرد و مشغول دامداری می‌شود.
یادم می‌آید زمانی که شش ساله بودم پدرم شیر دامداری را به پاستوریزه می‌داد و بخشی از آن را مادرم در محله خودمان تپلی باغ و قره باغی در منزل می‌فروخت.
دوران ابتدایی را در مدرسه آزم تپلی باغ تبریز گذراندم، پس از طی دوره ابتدایی، دوره دبیرستان را در مدرسه ارم پشت میدان ساعت تحصیل می‌کردم که همزمان با کلاس هشتم به تهران نقل مکان کردیم. پدرم آن زمان در روستای ملاقاسم بستان آباد مشغول کشاورزی و دامداری بود.
پس از نقل مکان به تهران تحصیلاتم را در رشته ریاضی ادامه دادم، در دوران تحصیل همه فکر و ذکرم متمرکز در درس بود و کنار آن هرازگاهی به والیبال علاقه داشتم و در مدرسه بازی می‌کردم. تا اینکه سال ۱۳۵۱ دیپلم گرفته و پس از یک سال هم ازدواج کرده و به کرج رفتم.
سال ۵۳ نخستین فرزندم به دنیا آمد و پس از دو سال یعنی سال ۵۵ به عنوان دفتردار در آموزش و پرورش کرج استخدام شدم، ولی از آن جا که به تدریس علاقه داشتم کار معلمی را شروع کردم و فرزندم را نوبتی پیش مادرم، خواهرم و مادر همسرم می‌گذاشتم و پس از سال‌ها تدریس و تولد دیگر فرزندانم، آن‌ها را به مهد کودک می‌سپردم.
زمان تحرکات انقلابی چند سالی بود که معلم بودم و چندان فعالیت انقلابی نداشتم، ولی در تظاهرات شرکت داشتیم و روز ۲۲ بهمن هم در سه راه گوهردشت کرج مانند همه، با فامیل و اقوام تجمع کرده بودیم.
پس از پیروزی انقلاب هم در مسجد جامع گوهردشت فعال بودم و در کنار دیگر بانوان در جمع آوری کمک‌ها برای مستمندان، جهیزیه و دیگر امور خیر فعالیت داشتم.
علاوه بر تدریس در سوپر مارکتی که داشتیم پس از تعطیلی از مدرسه فعالیت داشتم و علاوه بر آن به خاطر علاقه ام به شغل پدری یعنی دامداری و کشاورزی در حیاط خانه مان که ویلایی و ۵۰۰ متر بود مرغ و بوقلمون پرورش می‌دادم.
در کنار پرورش مرغ و بوقلمون، سبزی و سیفی جات نیز می‌کاشتم و مصرف روزانه خانواده را از آن جا تامین می‌کردم. تا اینکه سال ۸۵ از ناحیه ۳ آموزش و پرورش کرج بازنشسته شدم و با توجه به انگیزه و علاقه ام به دامداری و باغداری، عزم بازگشت به زادگاه پدری ام، روستای ملاقاسم در بستان آباد را کرده و در بخش تیکمه داش بستان آباد ساکن شدم و در زمین‌های پدری ام که به ارث رسیده بود کار کشاورزی و دامداری را آغاز کردم.
کارم را با زراعت گندم در زمینی به مساحت ۶۰۰ متر مربع در روستای ملاقاسم آغاز کردم که سال به سال به خاطر آیش زمین کشت آن فرق می‌کند و به طور میانگین ۱۵ تا ۲۰ هکتار زیر کشت می‌رود.
پس از آن نیز مجوز گاوداری را برای ۳۵ راس گاو مولد و ۷۰ راس کل در روستای الخلج ایل یولی تیکمه داش گرفته و آن را راه اندازی کردم که بسته به فصل کاری سه تا پنج نفر در آن مشغول فعالیت و در زمان کوددهی نیز یازده نفر مشغول کار می‌شوند.
کار گاوداری را مشکلات گرانی علوفه و نهاده‌های دامی و ارزانی شیر تولیدی و نبود حمایت برخی از بانک‌ها برای ارائه تسهیلات، سخت‌تر می‌کند، ولی توکل به خدا و عشق به کارم همه لحظه‌های سخت را برایم آسان و لذت بخش می‌کند و این برای من کافی است.
شیر تولیدی گاوداری را به شیر پگاه تبریز و گندم برداشت شده را هم به سیلوی تیکمه داش بستان آباد می‌دهیم و در کنار زراعت گندم و گاوداری، چند تکه باغ سیب و گردو هم در روستای ملاقاسم و ایل یولی داریم که محصولات آن برای مصارف خانوادگی خودمان است.
با توجه به اینکه از سنین جوانی معلم بودم و برای مدیریت خانه و فرزندانم برنامه داشتم اکنون نیز همچنان برنامه‌ای در کنار فعالیتم برای امور زندگی ام دارم، همه فرزندانم؛ دو دختر و دو پسر ازدواج کرده و سر زندگی خود رفتند و همسرم همچنان پا به پای من در امور دامداری و باغداری کمک می‌کند.

ارسال نظرات