بنیانگذار اطلاع رسانی نوین اشتغال در ایران
خبر فوری

تازه ها

کد خبر : ۱۵۲۶۴۱
پیداکردنش خیلی سخت نیست، کافی است اسمش را سرچ کنید تا با زندگی‌اش آشنا شوید؛ بانوی فعالی که در فضای مجازی به شدت فعال است و نگاهی نو به زندگی دارد.
يکشنبه ۰۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۳

به گزارش بازارکار به نقل از شهرآرانیوز، در گوشه‌گوشه فضای مجازی ردی از خودش باقی گذاشته است. زندگی منحصربه‌فردی دارد. کافی است یک نفر او و خانواده‌اش را دیده باشد تا همیشه یادش باشد این مادر دهه‌هفتادی و دغدغه‌مند می‌کوشد بسیاری از تابو‌ها را بشکند و زندگی‌اش را طور دیگری بسازد. اگرچه خیلی‌ها مطهره جاویدی را به نام مادر استارت‌آپی می‌شناسند، اما او قبل از همه این‌ها امتحانش را برای پذیرش مسئولیت و تغییر در روال همیشگی زندگی گذرانده است. دختری که در کنار همسر و دو فرزندش زیست متفاوتی از مادرانگی را ترویج می‌کند و می‌کوشد تابو‌های کارآفرینی را بشکند و به زبان نوجوانان و جوانان حرف بزند.
شروع زندگی و رفاقت یک عمر

پذیرش زندگی برای مطهره هفده‌ساله با مهدی برزگر که آن زمان با دست خالی محصل حوزه علمیه است مرحله‌ای است که او با فکر و مشورت می‌گذراند. اگرچه خانواده معتقد بودند هنوز وقت برای ازدواج هست و آن دو در روز خواستگاری با پیش فرض پاسخ منفی وارد گفت‌وگو با یکدیگر می‌شوند، اما همه محاسباتشان منفی می‌شود و شباهت زیادی بین یکدیگر پیدا می‌کنند. مطهره و مهدی تصمیم می‌گیرند با دست خالی در کنار هم زندگی را شروع کنند. «زندگی را با دست خالی شروع کردیم و خودمان همه‌چیز را ساختیم. هنوز هم موتوری را که با آن این طرف و آن طرف می‌رفتیم داریم. حتی زمانی که کارم را شروع کردم مسافت مشهد تا تهران را برای جلسات و همایش‌ها با اتوبوس طی می‌کردم؛ بنابراین می‌توانم ادعا کنم زندگی را آجربه‌آجر از همان هفده‌سالگی در کنارهم ساختیم.»
شهر مرزی تایباد و شروع مادرانگی

مطهره تربیت و خانه‌داری را از مادرش و محاسبات اقتصادی را از پدرش می‌آموزد. به همین دلیل، خودش معتقد است که شبیه بچه‌های دهه‌شصتی تربیت‌شده و رفتار می‌کند. در دانشگاه آی‌تی می‌خواند و بعد از ازدواج تصمیم می‌گیرد به حوزه علمیه هم برود. اما همراهی با همسرش برای کار در تایباد و چناران باعث می‌شود درسش نیمه‌تمام باقی بماند. «ما به علت کار همسرم به تایباد رفتیم. شهر بسیار امن و خوبی بود. در آنجا مجبور به انصراف از دانشگاه شدم، چون رشته تحصیلی‌ام را نداشتند. البته خودم هم آن چیزی را که می‌خواستم در آن رشته پیدا نکردم. در دانشگاه چیز‌های قدیمی تدریس می‌شد.کلاس‌های بیرون بسیار پیشرفته‌تر از چیزی بود که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد.»

اما این شهر برای آن‌ها یک همسفر به همراه دارد و باعث می‌شود یک تغییر بزرگ در زندگی‌شان را شاهد باشند. «من همیشه عاشق بچه بودم. حتی اسم هم برایشان انتخاب کردم. قبل از ازدواج دوست داشتم چهار فرزند داشته باشم. با این حال، صاحب فرزند نمی‌شدیم. یک سال و نیم از زندگی مشترکمان گذشته بود و من تصمیم خودم را گرفتم. اصلا با فرزندخواندگی مشکلی نداشتم. این را به همسرم هم گفتم؛ بنابراین یک روز خودم به مرکز بهزیستی تایباد رفتم و برگه درخواست فرزندخواندگی را در سال ۹۳ امضا کردم. یک سال بعد، دخترم کوثر را از مرکز شیرخوارگان حضرت علی‌اصغر (ع) تحویل گرفتیم.»
بچه‌ها باید حقیقت را می‌دانستند

مطهره خانم و مهدی‌آقا بعد از تایباد به چناران می‌روند. از آنجا هم به مشهد برمی‌گردند. شرایط اقتصادی‌شان خوب نیست. در این زمان، او دیگر درسش را رها کرده است. حالا بیشتر به خانه‌داری و تحصیل در حوزه علمیه می‌پردازد، اما تصمیم می‌گیرد فرزند دومش، راحیل را از بین دخترانی انتخاب کند که نیازمند حمایت پزشکی هستند؛ بنابراین از طریق امید عابدشاهی که عنوان «پدر کودکان نیازمند درمان» را بر دوش دارد فرزندش را انتخاب می‌کند. در همین حین تلاش می‌کند نگاه جامعه را به کسانی که فرزندخوانده دارند تغییر دهد و به پرسش‌هایشان پاسخ دهد. مطهره خانم درباره بیماری فرزند دومش علاقه‌ای به صحبت ندارد و پاسخی نمی‌دهد، اما سال‌های اول سعی کرده است به برخی پرسش‌های ناراحت‌کننده اطرافیان درباره فرزندانش پاسخ دهد.

«الان شرایط خیلی خوب است. تقریبا همه اطرافیان، کوثر و راحیل را فرزندان ما می‌دانند، اما اوایل ناچار بودم توضیحاتی بدهم. بر اساس روان‌شناسی روز دنیا، بچه‌ها قبل از اینکه وارد اجتماع یعنی مدرسه و مهد کودک شوند، باید بدانند از مادر دیگری متولد شده‌اند و من آن‌ها را در جریان واقعیت گذاشته‌ام. حتی اگر روزی بزرگ‌تر شدند و دلشان خواست پدر و مادر قبلی‌شان را پیدا کنند، خودم در کنارشان هستم. اصلا این درست نیست که یک نفر ده‌ها سال حقیقت را ندارد.» آقا مهدی و مطهره خانم پدر و مادر کوثر و راحیل هستند و از هیچ تلاشی برای خوشبختی‌شان تا امروز کوتاه نیامده‌اند. استعداد بچه‌ها را شناسایی کردند و مطمئن هستند می‌توانند حتی فرزند دیگری را هم به زندگی‌شان اضافه کنند. مطهره جاویدی معتقد است شجاعت، عشق و آگاهی لازمه قبول کردن چنین زندگی‌ای است و افراد اگر چنین تصمیمی دارند نباید از سر احساسات جلو بروند.
زیرزمین خانه پدری؛ اولین مکان برای شروع کار

مطهره خانم همیشه عاشق پژوهش بوده است؛ بنابراین تصمیم می‌گیرد یک استارت‌آپ راه‌اندازی کند؛ بنابراین همراه با دوستانش از اتاق خانه و سپس زیرزمین خانه پدری شروع به پژوهش در حوزه کارآفرینی نوجوان می‌کند. «من آی‌تی را قبل از رفتن به تایباد کنار گذاشتم و سال ۹۵ حوزه علمیه را تمام کردم و با تمام توان برای تغییر رشته تلاش کردم. عاشق رشته فلسفه شده بودم. چون می‌دانستم ما یک پیشینه قدیمی در حوزه فلسفه داریم و من هم عاشق رشته‌های عمیق و تحلیلی بودم، وارد رشته فلسفه غرب در دانشگاه فردوسی مشهد شدم.

رتبه ۹ فلسفه دین و رتبه ۴۵ فلسفه غرب را در مقطع کارشناسی ارشد آوردم. از طرفی، همیشه دوست داشتم یک مدرسه یا آکادمی داشته باشم و به بچه‌ها چیز‌های به‌دردبخور یاد بدهم تا خیلی زودتر به کارآفرینی برسند. خودم ابتدا در دانشگاه آی‌تی خواندم و بعد آن را برای همیشه کنار گذاشتم. می‌دانم که بچه‌های ما با چه بحرانی در انتخاب رشته و مسیر آینده روبه‌رو هستند و نیازمندند کارآفرینی را از کودکی به آن‌ها بیاموزیم. در سال ۱۳۹۷ با لیگ ملی دانشگاه فردوسی آشنا شدم و به‌عنوان ایده‌پرداز در آنجا شرکت کردم.

تنها فینالیست در علوم انسانی بودم. آن زمان طرح مدرسه ابتدایی فلسفه و هنر را ارائه داده بودم. سال ۹۸ مدیرکل اجرایی لیگ نوآوری در سطح استان شدم و تغییرات اساسی رخ داد. من قبلا هم با دنیای استارت‌آپ آشنا بودم، ولی آنجا بود که عملا وارد آن شدم. ابتدا اسم مجموعه‌مان را «نواک» گذاشتیم، اما بعد از مدتی متوجه شدیم یک گروه موسیقی همنام ماست و دیگران مدام ما را با آن‌ها اشتباه می‌گیرند؛ بنابراین تغییر برند دادیم و کایاک را ثبت کردیم.
کایاک چه کاری انجام دهد؟

این مادر دهه هفتادی و کنجکاو همیشه به دنبال خلاقیت و ایجاد نوآوری در زندگی‌اش بوده است و معتقد است ما باید فرزندانمان را برای آینده‌ و مشاغل نو آماده کنیم. «ایده کایاک آموزش کارآفرینی به وسیله تجربه‌گر بودن در کنار استعدادسنجی عملی است. کایاک به بچه‌ها کمک می‌کند گمشده خود را پیدا کنند. در واقع، می‌خواستیم جایی را پیدا کنیم که بچه‌ها با کیفیت و قیمت مناسب بتوانند همان تجربیاتی را که ما تا سی‌سالگی انجام دادیم تا دوران دبیرستان انجام بدهند. بچه‌ها با کایاک شناختشان درباره خودشان بیشتر می‌شود و حضور یک متخصص در کنارشان، به رشد و پیدا کردن راهشان کمک می‌کند. در روند تست کردن، به این نتیجه رسیدیم که باید این فرایند تجربه‌گر بودن برای کل کشور و بعد برای صادرات قابل استفاده باشد. ما به سراغ محصولات فیزیکی رفتیم، بسته‌ای که وسایل یک کسب‌و‌کار داخل آن بود.

آموزش‌ها، کارت‌های تعاملی و آموزش‌های مجازی و بعد از آن استعداد‌سنجی به آن اضافه شد. در کنارش کلاس آنلاین هم می‌گذاشتیم.»

مطهره جاویدی با فضای مجازی آشناست و بلد است تبلیغ کار خودش را انجام دهد. می‌داند که باید کار را به صورت تیم حرفه‌ای پیش ببرد؛ بنابراین خیلی زود موفق می‌شود.
مادرانگی در کنار کار

مطهره جاویدی که تجربه مادرانگی متفاوتی دارد می‌داند مسیری که انتخاب کرده است چندان راحت نیست و اگر کمک‌های اطرافیان به‌ویژه مادرش نباشد، به مشکل خواهد خورد. از طرفی، می‌گوید در نبود من در خانه قطعا همسرم هم جهاد می‌کند و ما باید در فرهنگ و اجتماع این را آموزش دهیم که نمی‌توان از یک زن توقع موفقیت داشت، ولی در کنارش نایستاد. «همیشه به کسانی که می‌خواهند کسب‌وکار راه‌اندازی کنند، اگر متأهل یا دارای فرزند باشند، توصیه می‌کنم رنج مضاعف برای خودشان تولید نکنند. یعنی به یک توان خیلی زیاد نیاز داریم تا بتوانیم مادر، همسر، فرزند و هم مدیر یک شرکت باشیم. احساس می‌کنم توانایی انجام هم‌زمان این کار‌ها را دارم. با این حال، مدیریت کار، خانه و فرزند، همگی، یک توان بالا می‌خواهد. اطرافیان قطعا من را درک می‌کنند و به من کمک می‌کنند. من هم معطل زمان نمی‌مانم و برنامه‌ها را پیش می‌برم، اگرچه بار‌ها ممکن بوده است زمین بخورم.»

ارسال نظرات