تازه ها
روزنامه جوان
میگویند این شغل، تلخیها و شیرینیهای زیادی دارد، شیرینی از این بابت که رشد و پیشرفت هر کدام از دانشآموزان، آنها را ذوقزده میکند و تلخی از این بابت که تعداد زیادی از معلمان برای گذران زندگیشان ناچار هستند تا شغل دوم و سومی داشتهباشند! این در حالی است که اگر معلمان درآمد مکفی داشتهباشند و از مقام و جایگاه بالایی در جامعه برخوردار شوند، میتوانند با دغدغه کمتر و فراغبال بیشتری به این شغل مهم بپردازند.
جوان آنلاین: روز معلم از راه رسید؛ معلمی که اساسیترین نیاز جامعه را که همان تعلیم و تربیت است، برعهده دارد. اگر حال معلم خوب باشد، حال کلاس درس، مدرسه، محله، شهر و به طور کلی کشور خوب خواهد شد، چراکه او میتواند به اندازه پدر و مادر در زندگی یک کودک و نوجوان اثرگذار باشد. چه بسا افرادی که مسیر زندگیشان به دلیل داشتن معلمی خوب به سمت بهتری تغییر کرد و آنها توانستند موفقیتهای بیشماری را کسب کنند. با وجود همه کم و کاستیهایی که در شغل معلمان وجود دارد، اما آنها عاشقانه معلمی میکنند و برای بهترشدن روند آموزش و پرورش گام برمیدارند. هر چند مشکلات بسیاری دارند، اما عمده آنها به دلیل احساس مسئولیت، کارهایشان را به بهترین شکل ممکن انجام میدهند. میگویند این شغل، تلخیها و شیرینیهای زیادی دارد، شیرینی از این بابت که رشد و پیشرفت هر کدام از دانشآموزان، آنها را ذوقزده میکند و تلخی از این بابت که تعداد زیادی از معلمان برای گذران زندگیشان ناچار هستند تا شغل دوم و سومی داشتهباشند! این در حالی است که اگر معلمان درآمد مکفی داشتهباشند و از مقام و جایگاه بالایی در جامعه برخوردار شوند، میتوانند با دغدغه کمتر و فراغبال بیشتری به این شغل مهم بپردازند. به مناسبت روز معلم از تعدادی از معلمان خواستیم تا درباره تلخیها و شیرینیهای شغلشان صحبت کنند و از درددلهایشان بگویند.
پیامدهای سیاستزدگی در نهاد آموزشی
علی حسنوند*
نهاد آموزشی کشور به مانند هر ساختار اجتماعی دیگری در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی دخیل بوده و خواهد بود و نمیتوان این سیستم را جدا از مسائل و رخدادهای اجتماعی تعریف کرد، اما چه مسائلی رخ دادهاست که در این نوشتار کوتاه به نقد و بررسی آنچه مابین فضای سیاسی و نهاد آموزشی کشور میگذرد، پرداختهایم. پیشتر نیز عنوان شد که افراد دخیل در نهاد آموزشی به صورت جامع یکی از ارکان در رخدادها و تغییرات اجتماعی هستند. نقد اصلی ما به این رابطه آن است که نحوه تأثیرات یکسویه شده و تنها فعالان سیاسی بر این نهاد اثرگذار هستند و شوربختانه این فرآیند اثرگذار کارکردهای آموزشی از قبیل: آموزش فرهنگ سیاسی، آموزش نحوه جامعهپذیری، ایجاد فرهنگ میهن دوستی را که همواره یار و پرستار ملک و ملت باشند از افق دید خارج کرده و آن را تا حدی تقلیل دادهاند که نزاعهای درونحزبی برای تصدی مناصب این وزارتخانه در مقاطع کوتاهمدت در اولویت برنامههای متصدیان قرار گرفتهاست.
سیاستزدگی آموزشی در جریان فرآیندی رخ میدهد که افراد مصالح شخصی و گروهی خود را اولویت قرار داده و منافع شخصی عمده عامل آنها برای پذیرش مناصب میشود، سپس به منصب دیگری کوچ میکنند بدون آنکه اندکی پاسخگو باشند. در ریشهیابی این رویدادها به پیوندهایی میرسیم که در نتیجه نزدیکی متصدیان به هرمهای قدرت رخ میدهد و سرانجام این ارتباط، مهمترین نقش در جریان توزیع مناصب را دارا میشود. از آنجا که ضابطهها از جریان خارج میشوند و افراد کمتوان و بدون تجربه و علم به بدنه آن سمت کلیدی راه پیدا میکنند؛ بیراه نیست اگر عنوان شود که این افراد نهاد آموزشی را به سمت و سوی انحطاط کشاندهاند. پیامدهای این شرایط بیش از هر چیزی به ایجاد نوعی از ناامیدی به آینده در سیستم ختم شدهاست که افراد دیگر امیدی به اصلاح مشکلات نخواهند داشت.
دولت سیزدهم از مرداد ۱۴۰۰ تا به امروز چهار نفر را برای کسب رأی اعتماد برای ریاست وزارت آ. پ به مجلس شورای اسلامی معرفی کردهاست. اینکه در طول مدت کمتر از سه سال این حجم از تغییرات در این وزارتخانه دیده میشود، نشاندهنده نوعی از روزمرگی و بیبرنامگی است که تنها شامل این دولت نیز نمیباشد. سیل حاصل از تغییر دولتها، تغییر وزیران و نمایندگان مجلس ابتدا افراد نشسته بر کرسیهای این وزارتخانه از رأس تا ذیل را با خود میبرد. آیا از وزارتی که این حجم از تغییرات در آن صورت میگیرد، میتوان انتظار اجرای مطلوب برنامهها و چشماندازها را داشت؟ آیا کرسیهای کوتاهمدت، دغدغه اجرای برنامههای تعیین شده را دارند؟ مسلماً پاسخ این سؤالات منفی میباشد.
یکی از مهمترین نتایج همین سیاستزدگیها که به واکاوی ریشههای آن پرداختیم، ایجاد نظام ناهمگون آموزشی است. مدعای ما برای ترسیم نظام ناهمگون روندهای داوطلبان رشتههای دانشگاهی در چند سال اخیر است. کاهش محسوس داوطلبان رشته ریاضیات که زیربنای توسعه جامعه را معین میکند و در مقابل حجم انبوه داوطلبان در رشتههای اشباعشده علوم تجربی و علوم انسانی را میبینیم که ختم به فقر نیروی کار خبره و مهندسین در صنایع مختلف و از آن سو تعداد بالای افراد در سن کار، اما بیشغل خواهد شد.
از منظرگاه فرهنگ و هویت اگر به تعمق در موضوع بنشینیم، تأثیری که از سیاستزدگی رخ میدهد بسیار جدی و قابلتوجه است. جنگ نرم و تلاش کشورهای متخاصم برای رسیدن به مقاصد از راه تأثیرات فرهنگی، امروزه به یکی از چالشهای جدی برای متصدیان عرصه آموزشی و فرهنگی کشور تبدیل شدهاست. عدمشناخت از رخدادهای فرهنگی و نداشتن برنامه برای مواجهه با آن برای متصدیان آموزشی و فرهنگی به ایجاد مشکلات فراوانی در عرصه فرهنگ و هویت ختم شدهاست؛ از کمرنگ شدن حس میهندوستی تا ناهنجاری عرصه اجتماعی و خانوادگی از مهمترین پیامدهای فرهنگی و هویتی است که یکی از مؤلفههای ایجاد آن، سیاستزدگیهای آموزشی است.
و، اما نظام آموزشی سیاست زده هرگز پاسخگوی این حوادث نخواهد بود... .
* دبیر آموزش و پرورش
پیشرفت هر دانشآموز پیشرفت من است
حجتالاسلام مصطفی اینانلو
تعلیم و تربیت موضوع بسیار مهمی است، تمام تلاشم را کردم تا از این قصه جا نمانم و کاری انجام دهم، برای همین سراغ کودکان کار محلهمان رفتم و آنها را به سمت درس خواندن سوق دادم تا استعدادهایشان شکوفا شود و خودشان را از شرایط بدی که در آن گرفتار شدهاند، نجات دهند. به نظر من معلمی، شغل شیرینی است. اینکه پای درددل بچهها بنشینی و برایشان کاری انجام دهی و نتیجهاش را ببینی، حس و حال خوبی دارد. به خصوص وقتی بچهها رتبهای بیاورند و پیشرفت کنند، انگار رشد و پیشرفت هر کدام از آنها رشد و پیشرفت من است. اصلاً حال دلم با دیدن این بچهها و تلاششان خوب میشود. خانواده بچههای مدرسهمان که عمدتاً از قشر ضعیف جامعه هستند و گاهی اجاره عقب افتاده دارند یا اوضاع خانهشان بنا به دلایلی به هم ریختهاست، وقتی میفهمند که فرزندشان در درسهایش موفق است یا رتبهای آورده، سرحال میشوند و برای چند روز هم که شده مشکلاتشان را فراموش میکنند.
در کنار اینها، اما سختی شغل معلمی زیاد است، دریافتی معلمان به خصوص در مدرسه ما کم است. مدرسه ما رسمی نیست و همکارانمان در اینجا به طور غیررسمی نقش معلمی را ایفا میکنند، به همین دلیل دریافتیشان ماهانه حدود ۴ میلیون تومان است. اما با هر سختیای که باشد، میگذرد.
شیرینی قبولی بچهها در مسابقات منطقه، شهر و کشور خستگی را از تنمان در میکند، اما از مسئولان میخواهم که از مدرسه ما حمایت کنند. اینکه بتوانیم ماهی یکبار هم که شده این بچهها را به اردو ببریم و حال و هوای مدرسه را شادابتر کنیم. اینکه مشکلات اداری برخی از معلمان را حل کنند. متأسفانه برخی از آنها هنوز بلاتکلیف ماندهاند، مثلاً معلمی که یک سال تدریس کرده، اما هنوز مشکل استخدامی دارد، با اینکه او آزمون داده، اما هنوز نمیداند که میماند یا نه؟ البته بهطور شفاهی گفتهاند، بماند، اما هنوز بلاتکلیف است و به خاطر این بلاتکلیفی نمیتواند حال خوبی را به بچهها منتقل کند. معتقدم اگر حال معلمان خوب باشد، حال مدرسه و دانشآموزان هم خوب میشود. اگر آموزش و پرورش در حوزه درمان و مسکن به معلمان رسیدگی کنند و هوای آنها را داشته باشند، انرژی مثبت این کارها به بچهها، مدرسه، محله، استان و کل کشور منتقل شود.
حقوقها از تورم جا ماندهاست
نرگس ملکزاده
دیدگاهی که افراد نسبت به شغل معلمی دارند، متفاوت است. عشق به معلمی در میان بسیاری از همکاران وجود دارد، اما این شغل همانند هر شغل دیگری، منبع درآمد و برطرفکننده خواستههای اقتصادی افرادی است که انتخابشان معلمی بودهاست. امکان ندارد افراد وارد این حرفه شوند، وقت و انرژی خود را صرف کنند، اما نگاه اقتصادی نداشتهباشند، با این نگاه مهمترین خواسته معلمان ارتقای معیشت است، اینکه حقوق آنها سالهاست از شتاب تورم جاماندهاست و تناسبی بین نرخ تورم با افزایش حقوقشان وجود ندارد، به شدت آزاردهنده است. حال شما این ناترازی را کنار نبود رفاهیاتی بگذارید که معلمان فقط اسمش را میشنوند و از دریافت این سهم خود، از دولت محروم هستند. این در واقع ناعدالتی مشددی است که معلمان از آن رنج میبرند و همیشه گلایهمند از این نابرابریها هستند.
در کنار نگاه معیشتمحور به معلمی، همواره ما و همکارانمان با همان خصلتهای خاص این شغل، نگاهی جدی به تحول و کیفیتبخشی به نظام آموزشی داشتهایم و همیشه با ریزبینیهای دقیق و کارشناسی شده نظام آموزشی را به چالش خواهیم کشید، برای ما معلمان درست است که معیشت در اولویت است، اما تنها مطالبه و خواسته ما نخواهد بود. معلمان نیز علاقهمند هستند که کیفیت یاددهی و یادگیری ارتقا پیدا کند، برای ما اهمیت دارد که مدیران و کاربهدستان آموزشی نیز وظایف خود را به درستی انجام دهند، فراهم کردن شرایط مطلوب تدریس و تحصیل برای معلم و دانشآموز از جمله وظایفی است که گاه از سوی مسئولان به درستی انجام نمیشود. اینکه تراکم بالای کلاس درس مانع از شکلگیری آموزشی باکیفیت و اثرگذار خواهد شد را نمیتوان کتمان کرد، این وظیفه در کنار مواردی، چون همخوانی محتوای درسی با تغییرات نظام اجتماعی و سیاسی کشور و علاقهمندیهای دانشآموزان، ایجاد بستر و فضای فیزیکی آموزشی متناسب با شرایط سنی و حتی تحولات آموزشی نه در سطح نظامهای آموزشی برتر دنیا بلکه همان شرایطی که سند تحول بیان کردهاست، آموزش باکیفیت و بهروز برای همرسانی معلمان با نیازهای جدید دانشآموزان و شادابسازی محیط تحصیل و تبدیل کردن مدرسه به پناهگاه آموزشی دانشآموزان از خواستههای با اهمیت معلمان است که متأسفانه کوتاهیها و کمکاریهایی مدیران و مسئولان معلمان را از بهبود این بستر آموزشی زخمی ناامید کردهاست. خلاصه اینکه آنچه برای معلمان مهم است، همان شعاری است که بارها به گوش مسئولان رسیدهاست و برایشان غریبه نیست؛ اهمیت به معیشت، منزلت و کیفیت، همان خطوط کمرنگ شدهای که سقف نظام آموزشی را کوتاه کردهاست.
معلمان انگیزه میخواهند
هادی سنگیان
در رابطه با شیرینیهای شغل معلمی باید بگویم که با دیدن کلاس درس و دانشآموزانم حس و حال خوبی به من دست میدهد، به خصوص اینکه در مدرسهای مجتمعگونه کار میکنم و در آنجا مدارس ابتدایی، متوسطه اول و دوم را دارد، انگار دوران کودکیام مرور میشود. وقتی درسی را به دانشآموزان یاد میدهم هم این ذوق من دوچندان میشود. به قول یکی از استادانم که میگفت: شیرینترین لحظه برای من لحظهای است که مطلبی را به شخصی یاد میدهم و او با تأیید واقعی، سرش را تکان میدهد؛ یعنی آن را فراگرفته است. ذوق معلمی برای من از همان دوران کودکی بود، روزهایی که خودم یک دانشآموز بودم، مطالبی را که خوب یاد میگرفتم، برای همکلاسیهایم تشریح میکردم و حتی در ایام پایان ترم آن مطالبی را که به خوبی درک کردهبودم، به باقی بچهها یاد میدادم، اینگونه حتی مفاهیم درسی در ذهن خودم هم بهتر و بیشتر تثبیت میشد. همان موقع بود که شیرینی تدریس در وجودم شکل گرفت. معتقدم که باید یک رابطه رفاقتگونه بین معلم و دانشآموز البته توأم با حفظ احترامات شکل بگیرد، به همین دلیل تمام تلاشم را کردهام با بچههای کلاسم رفیق باشم و در عین حال آنها از من حساب هم میبرند. فکر میکنم بهترین نکته در شغل معلمی همین باشد، تا هم دانشآموز از یاد گرفتن درس لذت ببرد و هم معلم با عشق تدریس کند و به قدری حس و حال خوشی داشتهباشند که حتی گذر زمان را متوجه نشوند، اما در این شغل مشکلات و همچنین مطالباتی نیز وجود دارد که اگر مسئولان امر بدان توجه داشتهباشند، معلمان میتوانند به موفقیتهای بیشتری برسند. مثلاً اینکه ارزیابی معلمان دقیق و صحیح انجام شود، گاهی از ادارات آموزش و پرورش و حتی وزارتخانه، موارد مختلفی را در جهت تشویق معلمان به رشد تعیین کنند و امتیازاتی را برایشان قائل شوند. آنها میتوانند ناظر و بازرس به مدارس بفرستند و حتی از دانشآموزان و خانوادههایشان نظرسنجی کنند، اگر معلمی کارش را خوب انجام میدهد، از او تقدیر کنند و برایش هدایای نقدی و غیرنقدی درنظر بگیرند، در چنین شرایطی تفاوت عملکرد معلمان مشخص میشود. این باعث انگیزهبخشی میان معلمی که قوی کار کرده میشود و تلنگری برای معلمی خواهد شد که تا آن روز توجه چندانی به اساس این شغل نداشتهاست. مسئله دستمزد و معیشت معلمان نیز از جمله مسائلی است که همه این قشر با آن دست و پنجه نرم میکنند.
آموزش و پرورش از سایر ارگانها جدا نیست و معلمان همانند سایر کارکنان دولت، خدمات میدهند. گلایهها در این زمینه تمامنشدنی است. امیدوارم که مسئولان امر بیشتر به فکر باشند تا مبادا روحیه مثبتی که میان تعدادی از همکاران وجود دارد، از بین نرود، چراکه مشکلات مالی سببشده بسیاری از معلمان این شغل را به چشم شغل دوم ببینند، در صورتی که معلمی باید شغل اول آنها باشد و روی آن تمرکز کنند، اما مگر مشکلات مالی به آنها مجال میدهد؟
معلمی آرزوی اکثر دانشآموزان است
حسین افشاری
در سنین کودکی همه ما بنابر علایق و مشاهدات همواره مشاغل مختلفی را به عنوان آرزو در ذهن داریم که به مرور زمان و با افزایش سن و اطلاعات، معیارها تغییر میکند و البته شرایط زمانی و محیطی نیز گاهی مانع تحقق برخی آرزوها میشود. معلمی غیر از شغل پدر و مادر، اولین شغلی است که پسران و دختران از زمان ورود به مدرسه به صورت ملموس و مستمر با آن مرتبط میشوند و از آنجا که معلم در کلاس، جایگاه ویژهای دارد، جزو آمال اکثریت دانشآموزان است، اما به مرور در نوجوانی و جوانی کمرنگتر میشود، اما من، به جز آرزوی کودکی و حضور برادری بزرگتر در کسوت معلمی در خانواده، بنابراین وارد رشته تحصیلی دبیری ریاضی شدم، اما از ابتدای ورود به دانشگاه با عشق و علاقه شدید به تحصیل پرداختم، به نحوی که در میان ورودیهای خود توانستم رتبه اول فارغالتحصیلی را کسب کنم و با همین شوق و علاقه بود که همزمان با اشتغال به کار، ادامه تحصیل در کارشناسی ارشد آنالیز ریاضی دادم و علاوه بر تدریس در دبیرستانهای کاشمر، در دانشگاههای منطقه و نیز خانه ریاضیات کاشمر به تدریس پرداختم.
همچنان این شوق به معلمی در وجود من قرار دارد، به نحوی که وقتی در میانه راه خدمت دچار کسالت شدم و از حضور و تدریس در کلاس درس محروم شدم، در خانه ریاضیات کاشمر به برگزاری دورهها و مسابقات متفاوت برای علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به ریاضیات پرداختم و در ادامه با تأسیس گروه خیرات کتاب کاشمر برای تجهیز کتابخانههای مدارس کاشمر و علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به کتاب و کتابخوانی تلاش کردم و همچنان به آن مشغول هستم. در هفته معلم پیشرو، دو کتابخانه در دو مدرسه روستایی در کاشمر به یادبود یک معلم مرحوم جهاندیده، با کمک مالی خانواده آن مرحوم، افتتاح خواهم کرد و از مسیری که در آن قرار دارم، خرسندم.
کاش نگاه آموزش و پرورش حمایتی شود
نسترن دانهکار
وقتی بچه بودیم، معلمانمان به ما میگفتند که بهترین هدیه برای روز معلم این است که خوب درس بخوانیم. آن موقع این حرف را درک نمیکردم و تصورم این بود که باید برایشان هدیه بگیرم تا آنها را خوشحال کنم، اما حالا که وضعیت بچههای کورهآجرپزی را میبینم که در شرایط سختی هستند، همان حس و حال معلمان در کودکیام را دارم، چراکه امروز برای من، بهترین هدیه این است که این کودکان بتوانند درس بخوانند، رشد کنند و مسیر زندگیشان را به نحو بهتری تغییر دهند. در این مسیر آموزش و پرورش میتواند کمکحالمان شود، چراکه بچههای کوره آجرپزی مدرسه مناسبی در دسترس ندارند و تنها راه نجاتشان را همین اتاقکهای آجری میبینند که معلمان حنیفا در آنجا به آنها درس میدهند، آنها به اینجا میآیند تا خواندن و نوشتن یاد بگیرند و زندگی بهتر از آن چیزی را که امروز گرفتارش شدهاند، برای خود بسازند. حال اگر شرایط برگزاری آزمون در حنیفا برایمان فراهم شود تا این کودکان همانند دانشآموزانی که در مدارس معمولی درس میخوانند امتحان بدهند، نمره بگیرند و مدرک تحصیلی داشتهباشند، میتوانند موفقیت بیشتری کسب کنند. گاهی بچههای کوره ما را هم معلم و هم عضوی از خانوادهشان میدانند، آنها همینجا درس یاد میگیرند، همینجا مشقهایشان را مینویسند و حتی همینجا لباس مدرسهشان را میشویند و آن را اتو میکشند. این بچهها با گروه ما خو گرفتهاند و شبیه به اعضای خانوادهمان میمانند. اصلاً خانه دوم بچهها، مدرسه است و بخش عظیمی از تعلیم و تربیت آنها در مدرسه انجام میشود. به همین دلیل ما تمام تلاشمان را میکنیم که حتی روی اخلاق و رفتار بچهها هم تأثیر مثبت بگذاریم؛ یعنی فقط درس را ملاک کارمان قرار ندادیم. میخواهیم تکتک آنها رشد فردی داشتهباشند و به مرور زمان روی محلهشان که جای مناسبی برای زندگی نیست، تأثیرات خوبی بگذارند.
معلمان حنیفا هیچ دستمزدی ندارند و تنها مبلغ ناچیزی که توسط کمکهای مردمی به دستمان میرسد، سهم آنها میشود. ما یک ساختمان کلنگی را در کورههای آجرپزی با همین کمکهای مردمی رنگ کردهایم و شکل و شمایلش را تغییر دادیم تا بچهها با حضور در آنجا حس و حال خوبی پیدا کنند. اگر خیالمان از تأمین وسایل آموزشی و حقوق معلمان راحت باشد، بدون شک بهتر و بیشتر میتوانیم به این بچهها رسیدگی کنیم.
امروز حنیفا با لطف خدا و کمک مردم سرپا ماندهاست، اما اگر نگاه وزارت آموزش و پرورش و همچنین مردم به مدارسی، چون ما که به صورت جهادی کار میکنیم، نگاهی حمایتی باشد، کودکان بیشتری از بیسوادی و ماندن در زندگی محرومانه، نجات پیدا خواهند کرد.
معلمان مدارس استثنایی را دریابید
میرحافظ حسینی
معلمی شغل خیلی قشنگی است، اما چالشهای زیادی دارد. بیشتر این چالشها را همه معلمان میشناسند. یعنی همان مسئله معیشتی. من خودم یک معلم هستم که با ۱۲ سال سابقه کار و مدرک ارشد، حقوق بسیار کمی میگیرم. حداقل انتظاری که از آموزش و پرورش داریم این است که به معیشت معلمان به خصوص در بخش معلولان توجه بیشتری داشتهباشند. من به دلیل مشکل نابینایی که دارم برای ایاب و ذهاب هزینه زیادی را متحمل میشوم. البته این همه چالشهای مدارس استثنایی نیست، بچهها با آسیب بینایی یا سایر معلولیت، خیلی احساساتی هستند و خانوادههایشان هم همینطور. آنها خیلی زود با یک مسئله کوچک، دلخور میشوند و دلشان میشکند. در چنین شرایطی من و همکارانم که خودمان در زندگیهایمان مشکلات مختلفی داریم، باید همه تلاشمان را کنیم تا این مشکلات را وارد کلاس درس نکنیم؛ مثلاً اگر شب قبل مشکلی در خانه پیش آمده به هیچ عنوان حتی ذرهای از آن را نباید به دانشآموز منتقل کنیم. مسئله دیگر وابستگی این بچههای استثنایی به معلمانشان است، چراکه آنها را در رده پدر یا مادر خود میبینند. وقتی این دسته از دانشآموزان، احساس خوبی از معلمشان میگیرند بیش از پیش به او وابسته میشوند، تا جایی که گاهی برخی از آنها میگویند که میخواهند ما پدر و مادرشان باشیم. در چنین شرایطی جدا شدن از دانشآموز پس از پایان سال تحصیلی بسیار سخت میشود. موضوع دیگری که هست، برخی از این بچهها در کنار نابینایی مشکلات دیگری هم دارند. بررسیهایی که انجام شده ۶۰ درصد نابینایان از مشکلات دیگری هم رنج میبرند، ممکن است دیرآموز باشند یا دچار مشکلات حرکتی شوند. اینها شرایط تدریس را سختتر میکند. به همین دلیل مناسبسازی برنامه آموزشی با توجه به نیاز دانشآموز یک ضرورت است. امسال من سه پایه تحصیلی دارم که باید چهار دانشآموز را با ویژگیهای متفاوت و پایههای متفاوت مدیریت کنم. مثلاً یکی از آنها اول، دیگری دوم و نفر بعدی پایه چهارم است. یکی از آنها کم بینا، دیگری دیرآموز و نفر بعد هم مشکل متفاوتی دارد. حال تصور کنید که مدیریت این چهار نفر با مشکلات متفاوت چقدر سخت خواهد بود؛ وقتی به یکی از آنها درس میدهم، باید تکلیف درسی به سه نفر دیگر بدهم تا زمان آموزش را مدیریت کنم! متأسفانه شرکت در بازیهای کودکانه برای بچههای استثنایی سخت است. معمولاً بچههای دیگر میدوند و بالا و پایین میپرند، اما آنها نمیتوانند این کارها را انجام دهند. چنین مواردی ایجاد ناراحتی میکند. سال اول استخدام من بود که یکی از والدین گفت: «امیدوارم تمام کودکان دنیا قاعده بازیهای خود را عوض کنند تا کودک من نیز بتواند با آنها بازی کند.»
کارآفرینان آینده
مطالب بیشترآگهی استخدام
مطالب بیشتر
ارسال نظرات