بنیانگذار اطلاع رسانی نوین اشتغال در ایران
خبر فوری
کد خبر : ۸۶۳۵۶
داستان کشاورز و کارآفرین شدن، فاطمه کاهی جذاب و البته تاثیر گذار است، این بانوی ۶۵ ساله بروجردی به واسطه صحبت یک کارگر لر در تهران، خانه و زندگیش را می‌فروشد و‌ ۸۴ هکتار زمین کشاورزی خریداری می‌کند.
يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۸

 

فاطمه کاهی که اصالتا فاطمه بروجردی است سال‌ها در تهران تولیدی لباس کودک و مهد کودک دارد تا اینکه سال ۷۴ یا ۷۵ با یک جوان لر که در خانه‌های تهران مشغول کار است، برخورد می‌کند. داستان کشاورز و کارآفرین شدن، فاطمه کاهی جذاب و البته تاثیر گذار است، این بانوی ۶۵ ساله بروجردی به واسطه صحبت یک کارگر لر در تهران، خانه و زندگیش را می‌فروشد و‌ ۸۴ هکتار زمین کشاورزی خریداری می‌کند. وقتی از آن کارگر می‌پرسد چرا سر زمین کشاورزی کار نمی‌کنی و راهی شهر غریب شده‌ای، می‌گوید: اگر حتی به اندازه چند متر زمین کشاورزی داشتم، همان جا می‌ماندم، همین پاسخ جوان لر او را به فکر وا می‌دارد تا یک تصمیم بزرگ بگیرد.   شروع یک تصمیم بزرگ سال ۷۵ تمام خانه و زندگی‌اش را می‌فروشد و در روستای امیر آباد ۸۴ هکتار زمین کشاورزی خریداری می‌کند، او در حالی اقدام به خرید زمین کشاورزی می‌کند که تخصصی در این زمینه هم ندارد. اما خانم کاهی تصمیمش را گرفته و عزمش را جزم کرده تا با کشاورزی دست چند نفر را بگیرد و چند نفر را هم مشغول کند. سختی‌ها و دشواری‌های پیش رو اما دردسرهای او از همان ابتدای کار شروع می‌شود، چون بدون تحقیق زمینی را خریداری می‌کند، زمین شوری که به چالاب معروف بوده به طوری که با ورود به آن تا زانو در آب فرو می‌رفتی. کار از کار گذشته و خانم کاهی زمین را خریداری پس آستین‌ها را بالا زده و روی زمین شروع به کار می‌کند، او که همه دغدغه‌اش اشتغال آفرینی برای جوانان این مرز و دیار بوده، احیا زمین را در دستور کار قرار می‌دهد. احیا زمین را از دو هکتار شروع می‌کند، با همه سختی‌ها کار را جلو‌ می‌برد و زمین مرده را زنده می‌کند، تسطیح، یکپارچه سازی و حفر چند حلقه چاه نیمه عمیق از اقداماتی است که او در راستای احیا زمین کشاورزی انجام می‌دهد. خرید کودهای حیوانی و تناوب کشت باعث می‌شود زمینی که ۵۰۰ کیلو در هکتار عملکرد آن بوده حالا عملکرد آن به ۷ تن در هکتار برسد.   کارآفرین و کشاورز نمونه این کشاورز و کارآفرین نمونه که سال‌های متمادی به عنوان کشاورز و کارآفرین نمونه در حوزه‌های مختلف انتخاب می‌شود، و به قول خودش سفره‌ای پهن می‌شود و افراد زیادی از محل آن ارتزاق می‌کنند. در اراضی کشاورزی او ۷۰ تا ۸۰ نفر به طور فصلی و حدود ۱۵ نفر به طور دائمی مشغول کار می‌شوند، کاهی محصولات استراتژیک مانند گندم، کلزا، یونجه، جو، چغندر قند، سیر و بخش کمی که هنوز احیا نشده و چالاب است برنج کشت می‌کند. او که حالا سنش کمی بالا رفته کار نظارت و مدیریت را در اراضی کشاورزی انجام می‌دهد، در گذشته اما تمام شب و روز خود را در زمین کشاورزی گذرانده است. نه تنها پشیمان نیستم بلکه خوشحالم بانو‌ کاهی با گذشت حدود ۲۰ سال از ورودش به عرصه کشاورزی نه تنها پشیمان نیست بلکه راضی و خوشحال است، او که سرزندگی و انرژی در کلامش جاری است، می‌گوید: خوشحال و راضی هستم که خداوند من را به این سمت هدایت کرد چون با هدف دستگیری از دیگران ورود کردم ، من دنبال دلم رفتم و با پا گذاشتن به این عرصه کشاورزی عاشق کار شدم. وقتی تازه شروع کردم، همه می‌گفتند نمی‌توانی و سخت است، پیش آمده یونجه با برگ چغندر پخته و به بچه‌ها دادم، یعنی تا این حد بی پول شدم، حتی ماشین زیر پای خود را هم فروختم. سال‌های اول که کار را شروع کردم، مجبور بودم در هفته چند بار به تهران سفر کنم تا بچه‌ها را سر و سامان دهم،گاهی دستم را در خاک فرو می‌بردم و می‌گفتم خدایا من را شرمنده کارگران نکن، حالا خدا را شکر می‌کنم که کارها رونق گرفته و‌ حال و روز همه کارگران من خوب هستند. مشوق اصلی من بیکاری و سفره خالی بیکارانی بود که احساس می‌کردم باید دست آنها را بگیرم، اما در همه مسیر خدا پشتیبان من بوده و هست. با دیدن هر مشت گندم احساس می‌کنم خدا همه نعمت‌هایش را به من ارزانی داده وقتی دستم‌ را جلوی کمباین می‌گیرم و یک مشت گندم را می‌بینم گویا خدا تمام نعمت‌هایش را به من داده است، مگر ما از خدا چه می‌خواهیم، من خودم را مادر همه جوانان این مرز و بوم می‌دانم. او با وجود سختی‌های زیاد اما رها نکرده چون با هدف ایجاد اشتغال‌زایی و تولید کار را شروع کرده بود، حتی در مقطعی بچه‌ها و همسر تنهایش می‌گذارند اما او با پشتکار و تلاش به کار خود ادامه می‌دهد.   ورود به کارهای خیر او که علاوه بر کارآفرینی در کارهای خیر هم دستی دارد، می‌گوید: من پای سفره پدری بزرگ شدم که جلو دوازده برجی خرم‌‌آباد یک مغازه قنادی داشت و از محل فروش شیرینی و درآمد نیازمندی را دست خالی رد نمی‌کرد، من از پدر و مادر کمک کردن را آموختم. یادم هست قبل از اینکه وارد عرصه کشاورزی شدم النگوهای دستم را فروختم تا فرد نیازمندی زمینی بخرد و خانه‌ای در آن بنا کند. در حوزه آزادی زندانیان، تهیه جهیزیه و ایجاد شغل برای افراد نیازمند هم ورود کرده است.او خیر مدرسه ساز هم هست و اسپانسر ورزشی هم هست. وقتی حال و روز خوب کارگران را می‌بینم خوشحال می‌شوم، اما خوشحالی دیگر من این است که محصولاتی تولید می‌کنم که نیاز کشورم است، یک سال که به عنوان کارآفرین نمونه انتخاب شدم به وزیر جهاد کشاورزی گفتم: من در راه خودکفایی کشورم سختی را به جان می‌خرم‌.  نسرین صفربیرانوند

ارسال نظرات