رمضان، ماه برکت و رحمت الهی است. بیایید در این ماه، از برکات الهی بهره‌مند شویم. رمضان، ماه برکت و رحمت، مبارک باد.

      
بنیانگذار اطلاع رسانی نوین اشتغال در ایران
خبر فوری

تازه ها

کد خبر : ۱۶۸۱۸۳
جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان طی نشستی که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی برگزار شد، با پیوستن به پویش ملی «نه به تصادف» تأکید کردند: بدون توجه به توسعه و رفاه، فاجعه ملی تصادفات رانندگی ادامه خواهد داشت.
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۴

به گزارش بازارکار به نقل از ایکنا، نخستین نشست تخصصی با موضوع تصادفات جاده‌ای با حضور اصحاب علوم اجتماعی با حضور تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس، مهرداد عربستانی، مردم‌شناس و فروزنده جعفرزاده‌پور، جامعه‌شناس در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی (پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری) برگزار شد.
جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان در این نشست با پیوستن به پویش ملی «نه به تصادف» تأکید کردند: بدون توجه به توسعه و رفاه، فاجعه ملی تصادفات رانندگی ادامه خواهد داشت.
 دبیری این نشست را افشینن داورپناه، انسان‌شناس برعهده داشت. در واقع، اندیشمندان علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، عزم خود را جزم کرده‌اند تا از دریچه خود به طرح و بررسی مسئله ملی تصادفات بپردازند.
در ابتدای این نشست، افشین داورپناه، ضمن ارائه تصویری نسبتاً روشن از وضعیت و آمار‌های تصادفات در ایران گفت: آمار بالای تصادفات در ایران و خسارت‌های بالای جانی، مادی و روحی ـ روانی آن، نشان دهنده وضعیتی فاجعه‌بار در این زمینه است؛ فقط در سال ۱۴۰۲ بیش از ۲۰ هزار نفر در تصادفات وسایل نقلیه در ایران جان خود را از دست دادند و نزدیک به یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر، دچار انواع جراحت، شکستگی، قطع عضو و از کارافتادگی شدند. در پنج سال اخیر، چهار درصد از کسانی که دچار معلولیت شده‌اند، از قربانیان تصادفات هستند. بنابراین ما با یک «مسئله ملی» یا «فاجعه ملی» مواجه هستیم. اما علوم انسانی و علوم اجتماعی در مواجهه با این مسئله ملی چه رویکرد یا رویکرد‌هایی می‌تواند داشته باشد؟ چه نقشی می‌تواند ایفا کند و چه تحلیل‌هایی می‌تواند ارائه بدهد؟ این مسئله‌ای که در این نشست قرار است به آن پرداخته شود.
 
در ادامه این نشست، تقی آزادارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، درباره رویکرد علوم انسانی به فاجعه تصادفات، گفت: در زمینه فاجعه تصادفات، ما به‌عنوان اصحاب علوم انسانی، پیش از اینکه وارد مرحله عمل بشویم و جامعه را به سرعت وارد حوزه عمل کنیم، باید روی این مسئله عمیقاً بیندیشیم و تأمل کنیم، در غیر این صورت هر سیاستی در این زمینه، موقتی و ناکام خواهد بود. اگر واقعا یک اراده ملی پشتوانه پویش ملی «نه به تصادف» و پشتوانه قصد ما برای کاستن از خسارت‌های تصادفات باشد، باید سعی کنیم برای تصمیم‌گیری صحیح‌تر درباره موضوع تصادفات، عمیق‌تر تأمل کنیم. آنچنان که در یکی از نظرسنجی‌های اخیر آمده است؛ نزدیک به یک سوم جمعیت ایران، تجربه شخصی نزدیک از تصادف دارند و یکی از بستگان یا دوستان نزدیک خود را در سوانح رانندگی از دست داده‌اند! با این حال چرا اتفاقی در زندگی مردم نمی‌افتد و مردم احساس خطر نمی‌کنند و در رانندگی بیشتر احتیاط نمی‌کنند؟ پاسخ این پرسش در نظارت پلیس نیست! حتی در ماشین خوب یا جاده‌های بهتر و حتی آموزش هم نیست! یعنی در مرحله اول تصور نکنیم مشکل جامعه ما این است که در رانندگی و رعایت مقررات به‌خوبی آموزش ندیده است. متأسفانه به‌طور عمومی در جامعه ما و براساس آموزه‌های فرهنگ عمومی، یا براساس آموزش‌های روانشناختی، ما به سرعت به دنبال مقصر کردن افراد می‌رویم؛ یعنی همواره این فرد است که مجازات می‌شود و گویی هرگز هیچ سازمان یا نهادی مقصر شناخته نمی‌شود و در نهایت هم ما به دنبال وضع قوانین سختگیرانه‌تر درباره افراد می‌رویم یا در نهایت سراغ مقصر دانستن عامل انسانی می‌رویم! اما واقعیت این است که از دیدگاه علوم اجتماعی ما باید مسئله را به شکل دیگری ببینیم و طرح کنیم.  
 
از دیدگاه این جامعه‌شناس، در فاجعه تصادفات جاده‌ای ایران که باید آن را یک «کشتار جمعی» یا «کشتار آشکار» دانست، ما باید به یک عامل اصلی بیندیشیم و آن را می‌توان «فروپاشی زیست شهری» دانست؛ در تاریخ گذشته ما، همیشه شهر مهم و عنصر تمدن‌بخش بوده است! دشمنان نیز در طول تاریخ به شهر‌ها حمله کرده‌اند! پس محوریت فرهنگ و تمدنی ما با شهر بوده است. متفکران و اندیشمندان همیشه در شهر ظهور کرده‌اند. اما از زمانی که ما زندگی شهری را تحقیر کردیم و ندیده گرفتیم فجایع آغار می‌شوند. شهر‌ها در تاریخ ما همیشه مأمن و پناهگاه مردم بوده‌اند. دقت کنید که راهزنی‌ها، غارت‌ها و... همه در بیرون شهر اتفاق می‌افتاده‌اند. اما چرا الان مردم از شهر گریزان هستند؟ مردم جایی برای زندگی کردن در شهر‌ها ندارند! همه با یکی دو روز تعطیلی از شهر‌ها فرار می‌کنند؛ مثلاً همین شهر تهران را تصور کنید به چه جای پُردافعه و نازیبایی تبدیل شده است؟ نه آب، نه هوای پاک، نه زیست پسندیده وجود دارد! مردم تا فرصت پیدا می‌کنند از شهر می‌گریزند و راهی جاده‌ها می‌شوند. ما زندگی شهری را و اساساً زندگی را از دستور کار خارج کرده‌ایم؛ زندگی را پس زده‌ایم و در زندگی عمومی نیز شاهد غلبه شعار مرگ هستیم. ما باید زندگی را به شهر‌ها و مردم برگردانیم! نه اینکه مردم از شهر‌ها گریزان باشند و تا فرصتی پیش می‌آید از شهر فرار کنند.
 
وی ادامه داد: مردم ما گویی در شهر آرامش ندارند و از بودن در شهر لذت نمی‎‌برند، اما آیا زمینه‌های زندگی را در شهر‌ها فراهم کرده‌ایم؟ در بسیاری از تعطیلی‌ها سینما‌ها و حتی گاهی موزه‌ها هم تعطیل می‌شوند. در حالی که در یک شرایط معمولی افراد باید روز تعطیل را فرصتی برای گشتن در شهر، سینما رفتن، موزه رفتن، کافه رفتن، قدم زدن، پارک رفتن و ... بدانند؛ از نمایشگاه‌ها دیدن کنند، در انجمن‌ها و جمعیت‌های شهری حضور داشته باشند، کار‌های داوطلبانه شهری انجام بدهند و از آن لذت ببرند، اما چنین فرصت‌هایی برای مردم فراهم نکرده‌ایم و مردم هم ترجیح می‌دهند به سرعت از شهر خارج شوند تا به جایی در یک روستا یا کنار دریا یا حتی کویر بروند، تلاش می‌کنند که در اطراف شهر ویلا بسازند، در روستا‌ها مثل قارج ویلا‌ها سر در بیاورند، در جای دیگری خارج از شهر هم خانه داشته باشند. سریع‌تر می‌روند تا زودتر به مقصد برسند، خسته و خواب آلوده و در خروج از شهر با یکدیگر رقابت هم می‌کنند و گویی در یک مسابقه حضور دارند؛ در اینجاست که حتی پلیس هم حضور داشته باشد، به پلیس که می‌رسند، به دوربین ثبت تخلف که می‌رسند، سرعت را کم می‌کنند و همین که از کنار پلیس و دوربین رد می‌شوند، باز با سرعت غیرمجاز و با انواع تخلفات رانندگی می‌کنند. انگار نوعی نفرت از شهر ایجاد شده است و همه آگاهانه به سمت مرگ می‌روند و بقیه را به مرگ دعوت می‌کنند و برای دیگران هم مرگ آرزو می‌کنند و به سمت یک خودکشی آگاهانه حرکت می‌کنند. اما اگر مفهوم زندگی و زندگی کردن و لذت بردن از بودن در شهر تقویت شود، ذهنیت شهروندان هم متناسب با زندگی شهری شکل می‌گیرد؛ لذا فکر می‌کنم یک کار اساسی این است که دست از این شهرستیزی و توسعه‌ستیزی برداریم و شهر و زندگی شهری را ستایش کنیم، در این صورت است که خواه ناخواه مفهوم زندگی و سلامتی انسان‌ها برای ما اهمیت پیدا می‌کند و طبیعتاً به سمت اصلاح جاده‌ها، افزایش کیفیت خودروها، اصلاح قوانین و وضع قوانین مناسب و... می‌رویم.
 
آزاد ارمکی در ادامه گفت: واقعیت این است که اگر همه مردم ایران پلیس شوند، اگر همه جاده‌ها چند بانده بشوند، اگر همه ماشین‌ها با کیفیت بشوند، اگر دگردیسی در نگاه و فرهنگ ما اتفاق نیفتد به جایی نمی‌رسیم و همچنان تصادف‌ها بالا خواهد بود. ما باید به فهم عمیقی از مفهوم انسان، زندگی و زیست شهری برگردیم و زمینه‌های تحقق آن را فراهم کنیم. دفاع از زندگی و دفاع از شهر و زندگی شهری، کاری اساسی است که ما در علوم انسانی و علوم اجتماعی باید به آن بپرازیم تا در ادامه آن فرهنگ ترافیکی هم ار تقا پیاد کند، اما این به معنای این نیست که ما از کشتار و جنگی که الان در جاده‌ها هست غفلت و سکوت کنیم! چنین اقداماتی که وظیفه پلیس و وزارت راه و سایر نهاد‌های مسئول است، اما ما در علوم اجتماعی باید به تأمل و تعمق در زیست شهری و دفاع از زندگی بپردازیم.
 
در ادامه این نشست، مهرداد عربستانی، مردم‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، به نگاه انسان‌شناختی و براساس یک رویکرد نمادین به ارائه تحلیل از وضعیت فاجعه‌بار تصادفات در ایران پرداخت و گفت: در جاده معمولاً افراد در گمنامی رانندگی می‌کنند، بنابراین فضا برای زیر پا گذاشتن آداب و ادب مرسوم فراهم می‌شود؛ در واقع برخی افراد در جاده‌ها، نه فقط قانون بلکه آداب اجتماعی را هم کنار می‌گذارند و زمینه را برای ابراز و اظهار تمنیات و خواسته‌های سرکوب شده خود فراهم می‌بینند؛ اینجا و در وضعیت گمنامی دیگر ما مبادی آداب نخواهیم بود و ما خوب می‌دانیم که یکی از کارکرد‌های اصلی ادب و آداب، این است که انسان‌ها را از خشونت و رفتار‌های خشونت‌آمیز دور کند. فرهنگ تعریفی جز دوری از خشونت در تعاملات اجتماعی نیست؛ در این فضا رانندگی، رقابتی و ستیره‌جویانه خواهد شد. رانندگی در ایران به جای اینکه مبتنی بر رعایت قوانین باشد براساس عکس‌العمل در رانندگی است و براساس مقابله؛ اینکه ما چه طور زودتر به مقصد برسیم، چه طور از ترافیک فرار کنیم، چه طور به دیگران راه ندهیم و... .
 
وی افزود: خودرو برای ما نماد قدرت است و انگار راهی است برای جبران آزادی‌هایی که نداشته‌ایم یا خواست‌هایی که سرکوب شده است. متأسفانه براساس پژوهش‌های انجام شده، ایرانی‌ها به‌شدت تجربه‌های خشم دارند و این می‌تواند در رانندگی آنها هم متبلور شود؛ رفتار‌هایی مثل بوق‌زدن‌های خشمگینانه، سبقت گرفتن، خلاف رفتن، راه ندادن، پیچیدن جلوی سایر خودروها، کل‌کل کردن و کورس گذاشتن در رانندگی
 
از دیدگاه، دکتر مهرداد عربستانی، دوری از مفهوم توسعه و رفاه و ندیده انگاشتن آن، خشم و ستیزه‌گری را در جامعه افزایش می‌دهد و ناکامی‌های افراد را تشدید می‌کند؛ ما با افرادی مواجه می‌شویم مملو از سرخوردگی‌های فراوان، احساس محرومیت، احساس تحقیر و نظایر آن، و این می‌تواند خودش را به‌عنوان نمایش نمادین نوعی سرکوب در رانندگی متبلور کند! در جامعه‌ای که توسعه و رفاه را رها کرده‌است، سوژه ایرانی احساس می‌کند چیز‌های زیادی را از دست داده‌است و به بسیاری از خواسته‌هایش نرسیده، زندگی از او دریغ شده است! او احساس ناکامی می‌کند؛ خشم برآمده از این احساسات، در جاد‌ها و در رانندگی می‌تواند مجال ظهور و بروز پیدا کند.  
 
البته که کیفیت جاده‌ها و خودرو‌ها در کاهش تصادفات بسیار مهم است و اینکه مثلا چه گزینه‌های عمومی و امنی برای تردد در جاده‌ها در اختیار ما قرار دارد، اما همه اینها تابع توسعه و رفاه جامعه است؛ وقتی توسعه نباشد بنابراین طبیعی است که سیستم‌های حمل و نقل عمومی مثل قطار و ... هم توسعه پیدا نکند و شما سوار بر خودروی شخصی خود تصمیم می‌گیرید که این کمبود را جبران کنید، اما ممکن است خشم ناشی از این کمبود‌ها را هم در رفتار‌های رانندگی خود بروز بدهید؛ از همین روست که برای مواجهه اساسی و پایدار با موضوع تصادف‌ها باید توسعه و رفاه را جدی گرفت.
 
«اعتماد اجتماعی به قوانین» موضوع دیگری است که عربستانی به‌عنوان عاملی تاثیرگذار در کاهش تصادفات به آن اشاره کرد. «اعتماد اجتماعی به قوانین» یعنی شما به راه‌های هنجاری برای رسیدن به هدف و کامیابی اعتماد داشته باشید! وقتی شما مطمئن نیستید که با رعایت قوانین زودتر به مقصد می‌رسید، ممکن است به انجام تخلف هم فکر یا اقدام کنید. در این صورن ممکن است انحراف یا تخلف در زانندگی نرمالایز و عادی‌سازی شود و بنابراین عموم افراد قوانین و مقررات رانندگی را نادیده می‌گیرند، چون آن را به جای راهگشا بودن و کمک‌کننده بود، مختل‌کننده تلقی می‌کنند.  
 
فروزنده جعفرزاده‌پور، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی، نیز در پایان این نشست با ارائه گزارشی آماری از وضعیت و شرایط تصادفات در ایران و ضمن اشاره به آسیب‌های اجتماعی متعددی که می‌تواند افزایش قربانیان تصادف برای جامعه به دنبال داشته باشد، راه‌های کاهش تصادفات و آسیب‌های ناشی از آن در کوتاه مدت را تداوم پویش‌ها و موج‌های اجتماعی در این زمینه دانست. او همچنین افزایش نظارت پلیس، آموزش قوانین و افزایش جرایم عدم رعایت قوانین را از عواملی دانست که در کوتاه مدت می‌تواند در کاهش تصافات موثر باشند.  
 
این پژوهشگر در پایان بر این نکته تاکید کرد که در آموزش‌های رانندگی نیز باید بازنگری و اصلاحاتی انجام داد؛ متاسفانه در آموزشگاه‌های رانندگی فقط رانندگی در فضا‌های شهری، آن هم به صورت حداقلی، آموزش داده می‌شود، اما از آموزش رانندگی در جاده‌های بیرون‌شهری و مهارت‌هایی که باید در این زمینه داشت، خبری نیست.

ارسال نظرات