سخنان شنیدنی مدیر عامل شرکت کشت و صنعت روژین تاک در نشست یک تجربه:
کد بانو ها و خانم های خانه کارشناسان کیفیت و تضمین کننده فروش ما هستند
تازه ها
در حال حاضر رقابت برای دانشگاهها تنها مختص به چند رشته خاص بهویژه در حوزه پزشکی شده است. برای فارغالتحصیلان دانشگاهی دیگر لزوماً در بازار کاری وجود ندارد و دولت نیازی به نیروی جدید در ابعاد وسیع ندارد.
دانشگاه رفتن برای نسلهای دهه پنجاه و شصت یک آرزو و امری بود که برای دست یافتن به آن سالها باید فشار، استرس، رقابت فشرده و دوره نوجوانی و جوانی را صرف آن میکردند تا به یک موقعیت مناسب پس از فارغالتحصیلی دست پیدا کنند. زندگی نوجوانان ایرانی در سیستم آموزش و پرورش بهنحوی پیش میرفت تا در انتها وارد یک رقابت سنگین و حیاتی شوند و آن نیز رقابت نهایی در کنکور سراسری بود که این نظام همچنان پابرجاست ولی به هیچ وجه با دهههای قبل قابل قیاس نیست. اما چرا اکثر خانوادههای ایرانی اصرار به قبولی فرزندانشان در دانشگاهها داشتند؟
بنبست علم در دانشگاه
در دهه شصت شمسی، قریب به اتفاق دانشگاهها، دولتی بود و صندلیهای محدودی نیز برای چند میلیون دانشآموز فارغالتحصیل دبیرستانی در نظر گرفته شده بود. همین امر باعث شد تا دانشگاه آزاد اسلامی، پیام نور، فنی حرفهای، کار دانش و غیرانتفاعی وارد گود شوند تا از کیک بزرگ آموزش، سهمی را با پذیرش پولی نصیب خود کنند. در دهه شصت و هفتاد، تقریباً تمام فارغالتحصیلان دانشگاهی به استخدام در میآمدند. دولت بعد از انقلاب اسلامی، نهادها و سازمانهای جدیدی ایجاد کرده بود و نیازمند نیروی درس خوانده داشت. افزایش شمار شرکتهای خصوصی و نیمه خصوصی در دهه هفتاد که دولت سازندگی سکاندار بود، همچنان بازار را مساعد برای پذیرش خروجیهای دانشگاه کرده بود. اما این روند در دهه هشتاد و نود به تدریج با شیب ملایمی کاهشی شد. دانشگاهها نیز خود را با نیاز بازار وفق دادند و تحصیلات تکمیلی رشد چشمگیری پیدا کرد. اما در دهه نود مشخص بود که دانشگاهها دیگر دوران طلایی خود را گذراندهاند و دانشگاههای آموزشی هرچند پژوهش را در تحصیلات تکمیلی جدی گرفتند، بازهم میل به ورود دانشگاهها کاهش پیدا کرد.
در حال حاضر رقابت برای دانشگاهها تنها مختص به چند رشته خاص بهویژه در حوزه پزشکی شده است. برای فارغالتحصیلان دانشگاهی دیگر لزوماً در بازار کاری وجود ندارد و دولت نیازی به نیروی جدید در ابعاد وسیع ندارد. وضعیت در سالهای اخیر بهقدری وخیم شده که در زمان انتخاب رشته، بخش قابل توجهی از صندلیها در دانشگاهها خالی میماند و دانشگاههای شهریهای، این خطر را بیشتر از دولتیها احساس کردهاند.
دانشگاه آموزشی فلسفه وجودی خود را از دست داده و ورود به دانشگاه دیگر لزوماً به معنای شغل برای دانشجویان نیست. در دو سو عدم رقبت به دانشگاه را میتوان بررسی کرد. در فرهنگ عمومی جامعه، دانشگاه رفتن دیگر مرتبت سابق اجتماعی را برای فرد ندارد و پرستیژ مدرک داشتن تا حد زیادی از بین رفته و جایگزین آن داشتن موقعیت اجتماعی مناسب با شغل خوب و پردرآمد، شده است. از سوی دیگر، دانشگاهها نیز خود را با نیاز روز جامعه پیش نبرده و از قافله عقب افتادهاند. مهارت داشتن و کسب درآمد از محیطهای دیگری غیر از دانشگاهها نیز حاصل میآید. برای نمونه یک آشپز ماهر، آرایشگر حرفهای یا یک تعمیرکار ماهر درآمد چندبرابری نسبت به یک کارمند دولتی میتواند داشته باشد. در زمانه کنونی روشهای بسیار متنوعی برای کسب درآمد ایجاد شده است. حال بازار استارتاپها، دانشبنیانها و صاحبان ایده و مهارت پررونق است.
دانشگاههای نسل سوم و چهارم
ما در این مسیر چند نوع شغل یا کسب و کار داریم. کسب و کارهایی که نیاز به مهارتهای ویژه است و مشاغلی که با مهارت آموزی در چند دوره تخصصی حاصل میشوند. اینجاست که از چند دهه قبل دانشگاههای مطرح جهان، مسیر خود را تغییر دادند و دانشگاههای نسل سوم و چهارم به وجود آمدند.
دانشگاههایی در ردههای برتر جهانی قرار دارند که فارغالتحصیلان آن، صاحبان بزرگترین کسب و کارهای جهانی هستند. برخی از دانشگاهها به حدی در این مسیر پیشرفته عمل کردهاند که صندلیهای آنها برای سالیان آینده نیز رزرو شده؛ چراکه به ورودیهای خود تضمین میدهند زمانی که فارغالتحصیل میشوند، میتوانند کسب و کاری را راهاندازی کنند که دهها هزار دلار در ماه درآمد کسب کنند. این بستر، بسیاری را ترغیب میکند تا وارد محیط دانشگاه شوند.
دانشگاه کارآفرین و خلق کسب و کار از طریق دانش و علم، سبک جدیدی از علمآموزی را مهیا ساخته که علم ثروت آفرین میشود. حال مثال قدیمی علم بهتر است یا ثروت، به کنار رفته چراکه علم موجود در چنین دانشگاههایی بدون شک به ثروت میانجامد. متاسفانه در گذشته، نظام آموزشی کشور علم و ثروت را تبدیل به دوقطبی کرده بود و یکی را ارزش و دیگری را ضدارزش معرفی میکرد! سیستمی که راه را برای تفکر بیشتر و مبتنی بر ثروت آفرینی میبست و تنها علم را ماهیت ارزش آفرین معرفی میکرد و درویشان را ارج مینهاد!
راه نجات برای علم و دانشگاه
حال حاکمیت در جمهوری اسلامی با درک واقعیت موقعیت خطیر سیستم علمی کشور، نقشه راهی را تدوین کرده تا دانشگاهها و مراکز علمی از بن بست خارج شوند و در سالهای آینده تبدیل به موزه نشوند. علم و دانش باید به ثروت و خلق کار بیانجامد. غیر از این هیچ راهی در برابر دانشگاهها وجود ندارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی که یک دهه سالها را با تمرکز بر اقتصاد نامگذاری کردهاند، امسال عنصر جدید دانشبنیان را نیز به موضوع اشتغال افزودهاند تا نشان دهند، اشتغال و کسب و کارهای جدید مبتنی بر علم و دانش نیاز کشور است و ریلگذاری مراکز علمی نیز باید بر همین اساس باشد. دانشگاهها میبایست تمام فصول و واحدهای درسی خود را بازتعریف کنند. سیستم آموزشی باید زیرورو شود تا حاصل ورودی آنها، تبدیل به کسب و کار و شرکتهای دانشبنیان و کارآفرین شود. دانشجویان با ورود به محیط علمی باید تمام مهارتهای لازم جهت راهاندازی کسب و کار خود را بیاموزند. کسب و کارهایی که مبتنی بر نیاز جامعه و حل کننده مسائل کشور باشند و دیگر شاهد نوشتن مقالات و پایاننامههایی نباشیم که در گوشه کتابخانه خاک خورده یا در نهایت تبدیل به خمیر کاغذ شوند. مسیر آینده ایران با چنی نقشه راهی قطعاً روشن خواهد بود؛ چراکه جوانان ایرانی استعداد ذاتی در کسب علم و دانش داشته و اگر این استعداد در مسیر درست قرار گیرد، نتایج فوقالعادهای در اقتصاد ایران برجای خواهد گذاشت و استعداد ایرانی تبدیل به ثروتآفرینی بالایی میشود که ایران را از منابع طبیعی مانند فروش نفت و گاز بینیاز میسازد.
مصطفی هدایی، کارشناس مسائل اجتماعی
ارسال نظرات